از دنیای خودم بروم
ولی به دنیای شما برنگردم
نگاه کنم لحظه را
که قطره قطره
چکیده از افسوسی
توی افسوسی
و تنها جواری من
به رگهای بیچیزش
معنا میبخشد
- بله بله آقا
چیز
همانکه شما میگفتید
و اسمش امید بود
و اسمش
چهگوارایی تازهسال بود
که با موی و ریش به دقت شانه کرده
میگریخت از جنگل
و مثل تازهکارها در بیابان میخوابید
زیرا بیابان جنگل نیست
و جنگل آهو ندارد
چیز
آقا چیز
چیز تخته پاره است
ولی تمام تن تایتانیکها ست
و همین تکرر ت
آدم را
به نبودن سیاهی تا ابد میرساند
به زانو زده ایستادن
سینهباز در برابر گلولهها
سخت نگیرید به ما آقا
ما قشنگ و مغرور و زیباییم
و در همین حد هم گندم
برای تمام طوفان کافی ست -
درخشش دارد
بدون فروتنی
اعتراض میکند به شب
که قاتل خورشید
که مقتول ستارهها ست
[+] --------------------------------- 
[0]