Persian based weblog dedicated to literature and cultural interests author prefers to be called as Ali Chelcheleh if you are not inranian try my ENGLISH SITE 

 
  صدای بال چلچله ها ابرا رو برونه یه روزی
 

 
 
 
عالی
عالی
عالی
علی عالی است
خوب شمشیر می‌زند
زیاد گریه می‌کند
تنهاست
تمام مومنین تنها هستند
و در تمام تن
جای شمشیر و ضربت دارد
علی
عالی است
خلیفه
 هست
امام
هست
رغبت زیاد در نماز شب
 دارد
حدت کافی بر فضائل روز
نگین ارغوانی محکوک
هلال آبی مخصوص
ذوالفقار کذا
اسب کذا
جهاد کذا
علی از جهان چه کم دارد؟
آم‌م‌م...
علی از جهان چه کم دارد؟


 
در دوردست‌های تن‌ام
تکه‌ای دردناک هست
که اگر کندمی
جان‌م آزاد می‌شد از خودم
در دوردست‌های تن دردی هست...
در دور دست‌های تن دردی است...

در دور دست‌های تن‌ام دردی است
زخمی
بر دستی 
که ندارم یا
دستی
کشیده بر سینه‌ای که ندارم یا
آلتی
به اهتزاز در
به حالی که ندارم یا
ابر دردناک بنفش پابرهنه‌ای
به اینکه نبارم یا
فرو بروم در خود
فشرده شوم در دردی با
اشک‌های خودم که‌نگار
نمی‌نخواسته‌ ام که باشوم هرگز

- سلام
 خوبی؟
اوضات میزونه؟
از پروژه چه خبر؟
چه‌کار می‌کنی داری؟

عالی
عالی
عالی
در دورهای تن‌م دردی است...




 
اشکال

مثل دخترکی
پابرهنه دونده
که غمگین‌ترین غروب‌ها را
فریبا می‌سازد
عینن تخنه‌ی باد
برای ظریف ظریف
تپه‌ از شن را
آفریدن
مثل پراش فروتن شن
از دستهای باد و پای برهنه‌ی دختر
بی‌تاب
زنگ زد
حرف زد
حرف زد
حرف زد
حرف زد

- به تخنه* اشاره‌ی لطیفی کرد
گفت
 اصل‌ش یونانی است
فلاسفه بسیار می‌گویند
تو باید به جای ودکا
اهل فلسفه باشی
بعد مثال زد
 گفت
تمام آدم حسابی‌ها
اهل فلسفه بودند
خودش اهل فلسفه بود
عجب هیکلی هم داشت -

* "Techne" is a term, etymologically derived from the Greek word τέχνη (AncientGreek: [tékʰnɛː], Modern Greek: [ˈtexni] ( listen)), that is often translated as "craftsmanship"


 
شب بیایم خانه
مقابل ماهواره بنشینیم
آرام
مثل سگ
بو کنم تو را
پوست بگیرم
و بوکنم تو را

 
چقدر شعر کس‌لیسانه‌ی قبلی
شعر بدتری است
و چقدر
می‌توانم من
برای خودشیرینی
در حد ضایع‌ترین شاعرها
بد باشم

 
"وقتـی تو نیستـی قلبمـو،واسه کی تـکــرار بـکنــم"

وقتی که نیستی
اینجا
گل‌زار اندوه‌گین شهیدان است
و در گوشه‌هاش
بچه‌های سیاه غمگین
و پیرمردها
گلاب رقیق و
دستمال می‌فروشند

وقتی تو نیستی
تنهایی
 چادرش را به سر می‌گیرد
هن‌هن می‌آید در آفتاب
و روی قبرهای داغ
هق هق
هق هق
اسم بچه‌هاش را صدا می‌زند

وقتی که نیستی
تمام قبرستان
بچه‌های مرده‌ی من اند
از هم
خاطرات غمگین شیرین داریم
توپ‌های فوتبال مشترک داریم
و یادمان نمی‌آید
کدام‌مان کفن
و کدام‌مان چادر دارد
و صدا می‌زند اسامی ما را
هق هق
هق هق

وقتی تو نیستی
و می زنی به سنگ آهسته
تق تق
تق تق
تمام مرده‌های من
با چشم‌های سرخ
 خاک سرد را
پنجول می‌کشند

وقتی تو نیستی
این من
تنها
- و تکرار می‌کنم تنها -
تکه ای از توست
- مثلن دست‌ت -
که عصا زنان و خون‌آلود
می‌رود بهشت
و در سکوت مثل ابله‌ها
بهشت و باغ را
صبر می‌کند



 

"زیتونی از اضطراب
بیهوده می‌گردد در دل
و گیلاس دلربا تنها
زندانی
 تلخ و سرد و گردان است"

آقای مارتینی
دل‌ش چایی می‌خواست
و تخت کوچک چوبی
صدای آبشار
و قند کوچک حبه
با شکل‌های رمانتیک غیرمستطیلی
گوشه های کج
و خاک قند سالها
که علاوت خرد قندان است
آقای مارتینی
دل‌ش آرامش می خواست
لیوان کوچکی تا
با او
سخن بگوید
چانه خسته کند
وآرام
یخ شود با او

چوب های تی به ‌هم گفتند
زمین بار امشب تلخ است
قبل خرد شدن
قبل از صدای جیغ دخترها
گیلاس شکسته‌ی امشب
در دل ظریف مردانه
بسیار
آرزوی درخشان داشت

 
انگار
 چمنی شادمان باشم
با ایلی از کودکان دونده در لا‌به‌لای‌ام یا
مردابی
با پریدن هزار سنجقه در تابستان
با هزار چشم قورباغه‌ای
دونده در هر سوی
گاه‌گدار برگ
گه‌گدار باد
انگار
ترانه‌ای به خاطرم
قبل از نوشتن پریده باشد زیبام
مثل آدم
 وقتی قابیل
اشتباهن کشته باشد حوا را
مثل اینکه حسین
توی راه کربلا
سکته کرده باشد


 
شاید این جمعه بیاید ۱۵

و درچشم‌های من نگاه کرد
و گفت
"غمی
غمی هست در این ملون تار
در این بنفش‌ها سیاه‌تر
رد باریکی از خون می‌بینم"

سرم را
توی دامن‌ش گذاشت
و همینطور که گریه می‌کردم
با خودش می‌گفت
"O... my... O... my..."
و در لابه‌لای من
 دست می‌کشید

 
آ

نگاه کن
آخرش
  از این کلمات لباس‌تنگ
یکی
بی‌اندازه زیبا خواهد شد
کمرباریک
تراشیده
سینه‌کوچک
فیت فیت اروپایی
نگاه کن از ما
یکی دوباره فریبا خواهد شد
و بر درخت‌ها
تک تک
تک تک
مثل دارکوبی نابینا
نقطه نقطه خواهد نوشت
بلی بلی ما
روزی
هر دو زیبا بودیم


 
و صبح آمده بود
جنازه ی هزار مرد تکه تکه
چاک چاک 
زخم
فتاده بود شب
برهنه و شهید بر دریا
و دستهای حرامیان
جنازه‌ی سپید ماه را 
خندان
از لنگهای لاغر لخت‌ش
بر زمین می‌کشیدند
صبح آمده بود
و باقیان گفتند
 "دوباره مردن تلخی
چگونه مردن تلخی"


 
مثل مردهای زیبا
که تصویرشان 
حماقت‌شان را به دوش می‌کشد
شعر در من اتفاق می‌افتد
قدبلند
الاغ
بی‌توجه
ظریف 
زود دنیا میآید
زود سل می‌گیرد و تا سال‌های سال
توی دستمال
خون از وی می‌زند بالا
و پاییزهای بدون برف را
توی پس‌کوچه‌های دیگران
با دماغ فاغ کشیده
و حدقه‌های دریده
می‌دود به دنبال دخترها

 
دخترها رفتند
و چاک سینه ها 
و گریه‌ها 
و کلمات را
با خود بردند
دخترها رفتند
و مردها
با خیالات لاغرشان خوابیدند
با مجموعه‌ی مقالات‌شان
و لذت جق
که برای نارستگاری حتی
چسبناک و دردناک و تلخ و تنهاست
دخترها رفتند
و شب
تا ابد ادامه یافت
نه نیمه رسید
نه صبح شد
بی‌صدای دویدنی
یا پریدنی
شب
تا ابد ادامه یافت
جور تلخ تلخ تنهایی



 
و داستان
داستان مرد جهانگردی است
که همیشه
زخم عمیقی به بازو
و بر روی پیشانی
عقرب دونده‌ای دارد
و داستان
داستان امامزاده‌ی سبزی است
با برگهای طره‌ی آبی
و داستان
داستان زوار نابینایی است
که همه
بینی ظریف و ستواری از تبر دارند
و داستان
داستان ماه است
نزدیک‌های صبح
رفته رفته رفتن در دریا
و داستان
داستان حباب‌های ناامیدگانی است
که حتی امیدی برای گریختن از موج‌ها ندارند
و داستان
داستان دروازه‌بانی سوراخ است
نگاهبانی ناشی
عاشقی که شاعر نیست
و زنبوری که گزیدن نمی‌داند
فاک
زندگی
به رندگی
و بندگی گذشته شد
وفاک...

 

   
 
  Susan Meiselas / Magnum Photos 
 

USA. Tunbridge, Vermont. 1975, Carnival Strippers

 
 

  Goolabi , Roozmashgh(Peyman) , Deep-hole , Sepia , Forb. Apple , Vaghti Digar , Pejman , Ahood , Bahar , Banafshe , Halghaviz , Hezartou , Last Jesus , Ladan , Costs , Tireh , Goosbandane , Tabassom , Aroosak1382 ,   Shahrehichkas

 
        Zirshalvari
        Welbog 
 
       Bi Pelaki (Me & Shahram)
 

   SHAHRAM