Persian based weblog dedicated to literature and cultural interests author prefers to be called as Ali Chelcheleh if you are not inranian try my ENGLISH SITE 

 
  صدای بال چلچله ها ابرا رو برونه یه روزی
 

 
 
 
خورشید آمد
سیگاری به لب داشت
و مثل زنهای افاده‌ای
با یک دست
فرمان را گرفته بود
" کسی مرا صدا زد ؟
کسی مرا صدا زده بود ؟ "
درختها خندیدند
"بلبلم کجا بوده؟"
آب گفت
"اصولاً برای سفر که
باد لازم است
باد هم که توی ظهر تابستان خوابیده"

کنار آب
بر درخت
مردی را
باد داغ تکان میداد
اسب‌ها
جیغ میکشیدند


ه https://telegram.me/V4040e
‏Comment: @HeBlogsin4040e
 
 

خسرو

مردن کنار اسم تو کوچک است
و فعلي ماضي نيست
در گذشته اتفاق نمي افتد
بزرگ ميشود
لقب مي گيرد به نام تو
که پله پله پايين / ميروي / بالا
باغ آب می‌دهي
پرنده نگاه می‌کنی
مي روي که در مضارع اتفاق بيافتي
و رفتنت همينطور در زمان مضارع ميماند

 
صفحه فیسبوک چلچه
https://www.facebook.com/4040e
صفحه فیسبوک کلاغ
https://www.facebook.com/kalagh69/

کانال تلگرام چلچله
https://t.me/V4040e

وب‌سایت چلچله
www.4040e.com

وب‌سایت بی‌پلاکی
www.bipelaki.com

توییتر چلچله
@chel40e

اینستاگرام
@chel40e

تماس از طریق تلگرام
@HeBlogsin4040e
 
هنوز
سالهای سال بعد یاس
خون دیده‌ام در لباس‌هام
هنوز
در خیابان تابستان
چشم‌های سفید جنازه‌
توی آشغال‌ها ست
و هنوز چارراه
از حد شرع قطع ترافیک قبلی
مکدر است
و قرمز چَشمک‌زن
خراش می‌دهد گلوی نزدیک گریه را
چرا تو را کشتند؟
چرا انقدر جهان
که مردن تمام ما به تخم‌ش
اینگونه از
اطناب درد گره‌دار حلق تو
محبوس دردی سترون است
تو با ما چه کرده‌ای؟
کجا ست نام تو؟
نام دردنا‌ک تو را که نمی‌دانیم
وقتی که انگشتهای ضخیم مادر را
می‌گرفتی
باخنده
چه صدا می‌زد؟
نام نیافته‌ی تو
بدون اینکه بدانیم

 
عین شمشیری فاسد
توی یخچال شوالیه‌ای
که خون اژدها
و تکه‌های سنگ او را
قاتل و معطر کرده
عین دسته‌ای گمنام
از پروانه‌های آبی
که از نبود
گل و درخت و چمن
در کتاب کوچکی مرده‌اند
بال به بال مرتب
ساکت همیشه
شاعر دیگر
درخشان نخواهد شد
اکس کالیبور
خودش می‌داند
زنگی و زنگار
از بال‌های چروکیده‌اش می‌داند
و بوی آهن
‌یخچالش را پر کرده
توت‌های قرمز
توت‌های قرمز
بوی آهن گرفته‌اند
و یخچال شاعر
سرد
خواهد مرد
شمشیر سردتری در قلب‌ش
جانی
در انتظار ترانه‌ای
 
کاشکی بین ما
اتفاق شاعرانه‌تری می‌افتاد
مثلن یک خرگوش
رودخانه
یا بطری شراب
کاش کت ساتین من
کلفت تر بود
تا پاشنه‌های کفش تو
چاله‌ای نمی‌شد
کاش به جز دست‌های نازکم
و سینه‌ی برهنه‌ی خون‌آلود
کت بهتری داشتم

 
گفت
دست مردها
شاخه‌های چنار است
زفت و برگ‌دار
دست مردها
پنجه‌های چنار است
و گفت
زنها پرنده‌اند
گنجشکهای خسته‌ی ماتیکی
و گفت
من ستاره ام
روی تارک درخت
بر ستیغ پنجه‌هاش
 
کی سل بگیرم؟
استافیل عزیز
من کی سل بگیرم؟
تب کنم
و جان تشنه‌ی داغم
پر شود از تو؟
کی شهید شوم برات
کی تو حاد
هزار استافیل داغ
توی شش گردی؟
کی شهید شوم برات؟
کجا شهید شوم؟
یزید ریاحی
زیاد وقت ندارم
کرب لا به لای من کجا ست؟
 
مرد
مرد شاعر مرد
به عشق هیچ‌کس
از عشق هیچ‌کس
فرای هیچ
مرد شاعر
برای هیچ
ترانه‌ای قوی نوشت
برای هیچ
که هر که خواند محو شد
کمد وقتی خواند
محو شد
کراوات بی‌تاب صورتی‌ش
و دوست دختر
دانای پر افاده‌اش
غروب ترانه را زمزمه کرد
و محو شد
صبح ترانه خواند و
محوشد
از روز تنها
ظهر عبوس ماند
و دختری که شعر دوست نداشت
با رطوبتی لاغر
جاری در جواهرش
آفتاب گفت
شاعران
دنیا را
زیبا نمی سازند
 
عین شمشیری فاسد
توی یخچال شوالیه‌ای
که خون اژدها
و تکه‌های سنگ او را
قاتل و معطر کرده
عین دسته‌ای گمنام
از پروانه‌های آبی
که از نبود
گل و درخت و چمن
در کتاب کوچکی مرده‌اند
بال به بال مرتب
ساکت همیشه
شاعر دیگر
درخشان نخواهد شد
اکس کالیبور
خودش می‌داند
زنگی و زنگار
از بال‌های چروکیده‌اش می‌داند
و بوی آهن
‌یخچالش را پر کرده
توت‌های قرمز
توت‌های قرمز
بوی آهن گرفته‌اند
و یخچال شاعر
سرد
خواهد مرد
شمشیر سردتری در قلب‌ش
جانی
در انتظار ترانه‌ای

 
دردی بنفش و مصمم
در سینه‌ی مارهای منتظر
مارهای پیچ
به سرمهای بیمارستان
توی مرداب صبحانه
و هر دندان
به صولت یکتا
از سموم مفید لبریز است
مرگ هم
در کناره‌ی اتاق ایستاده است
و زیر پلک مردم را
زاکیانه نگاه می‌کند
دردی بنفش و مصمم و باقی
مردم را
با خود برده
خنده‌ها سبیل‌ها
آوازهای زهره
گریه‌های مامان

- شما چطورید؟
حالتان خوب است؟
عجب؟
کدامشان
عجب عجب
کی؟


ه https://telegram.me/V4040e
‏Comment: @HeBlogsin4040e

 
‌‎#افکاری افکاری افکاری
این سرزمین لامصب
شاعر نمی‌خواهد کاکو
کافی ست فقط دوباره گریه کنیم
های هایا هایا هایا ها ها های هایا افکاری افکاری افکاری
های هایا مختاری مختاری مختاری
گردن همان
طناب همان
اشک‌ها همان
زیباترین شاعران کاکو
نام‌ دلیل‌های متقن‌شان را
فراموش کرد‌اند

‎#براهنی
#نوید_افکاری_را_کشتند


ه https://telegram.me/V4040e
‏Comment: @HeBlogsin4040e

 
کاشکی باران
از زمین به آسمان ببارد
برای ما اسبها
کاشکی درخت درخت و بی‌دیوار
دشت تنها
یونجه‌های دندان نخورده باشد
فرشته‌های قشوکننده‌
با دستهای بازیگوش
و هر اسبی
سیگار برگ داشته باشد
چراغ روشن زیپو
میز اردور تند روسی
و ودکای مخملباف
کاشکی عاشق بعدی‌ت
زیباتر از من باشد
شاعرتر مناسب‌تر
به اندازه


ه https://telegram.me/V4040e
‏Comment: @HeBlogsin4040e

 
عشق من
معبدی سنگی است
با ستو‌نهای چاق قورباغه‌دار
فرشتگان سنگی نابینا
و کودکان خندانی
که در حوض‌های رابطه می‌شاشند
عشق من
سرد و بی‌رحم‌ترین
حریق سنگی دنیا‌ ست
نه می‌شود نشست
نه تکیه داد
نه آب خورد
بهتر است دور شد
و از روی تپه
شعله‌های سنگ را
نگاه کرد
که تا هماره می‌سوزد

 

   
 
  Susan Meiselas / Magnum Photos 
 

USA. Tunbridge, Vermont. 1975, Carnival Strippers

 
 

  Goolabi , Roozmashgh(Peyman) , Deep-hole , Sepia , Forb. Apple , Vaghti Digar , Pejman , Ahood , Bahar , Banafshe , Halghaviz , Hezartou , Last Jesus , Ladan , Costs , Tireh , Goosbandane , Tabassom , Aroosak1382 ,   Shahrehichkas

 
        Zirshalvari
        Welbog 
 
       Bi Pelaki (Me & Shahram)
 

   SHAHRAM