Persian based weblog dedicated to literature and cultural interests author prefers to be called as Ali Chelcheleh if you are not inranian try my ENGLISH SITE 

 
  صدای بال چلچله ها ابرا رو برونه یه روزی
 

 
 
 
گفتم
یادت باشد این
شمایل علی باید
همیشه نزدیک گردن‌ت باشد
مابین ساتین کرست تا
استخوان گلو
و همیشه  یادش باش
گر چه سال‌ها ست
 نیست

- چه فایده بودن
در این جهان مخل بی ساتین
جهانی که من
در آن باشد
جهانی که زیباتر از همه من
مهم من
شاعر من
ناامیدترهم من
و از اینها که بگذریم
جایی برای‌ت نباشد در آن
برنامه‌ت چی ه؟
کی می‌ری؟ -

جهان دیگر
تو نیستی
جهان
من است
دل‌م برایت می‌سوزد
"دل‌م برای باغچه می‌سوزد"
و توی باغچه تنها
تو خر تنها
درخت خرزهره هم تنها



 

و دشت
پر از بت‌پرستان مدفون اصنام است
اسب‌های غریق یونجه
بلبلان فالش
و دشت
گرسنه‌ی آمال است
عنکبوت‌هاش
نای بافتن
و پروانه‌هاش نای درنیافتن ندارند
و افق نزار
درختزار ماهواره‌ها ست
نه شب نه صبح
طالع نمی‌شود
غروبی یبوس
توی روده‌های دشت 
گیر کرده است
 

بندری بزرگ باشد
در کنار دریایی
نه برای سفر
برای زیبایی
همین‌که کشتی بیاید
ناخدای بزرگ با خودش بگوید
"چه بندری
چه طناب‌های ضخیمی
ستون‌های بزرگی
نهنگ‌های فیلسوف غمگینی
 درینک‌های معطری
روان آدم را"
و بعد هزار مرغ دریایی
بر کشتی بنشینند
و صدای خنده‌ی دختر
دریانوردهای عزب را
خنده‌رو سازد
بندری بزرگ باشد
با چراغ درخشان قرمز
با سکوت بعد از ظهر
طبق نقشه‌های من
در تلاطم امواج
تو
مثل صخره‌ای
روبروی آسمان
ایستاده باشی

 
دریا
نمی‌رود
 نمی‌آید
نمی‌گذرد
قدم بر نمی‌دارد
تنها
شکل‌های زیبا می‌کشد بر ساحل
و قصرهای زمخت ساحل را
به تپه‌های زیبای بی‌تفاوت
تبدیل می‌کند

 
شعر زیبا

در ولایت فرشته
به رختخواب می‌روم

چند لحظه قبل‌ش
در خلا
 از بالا
با مهر
به ماسماسک‌م نگاه می‌کردم

و فکر این‌که ایشان
امروز 
دوبار پیاپی در تو بوده
مرا زیبا ساخت

دوباره‌سازی ریچارد براتیگان

 

صدای نفس‌های گرگ
در تابستان
وقتی که راه می‌روی در خیابان
و شهر از نئون پر است
شهر تپه ندارد
و برف ندارد
و کلانتر ندارد
قرن بیستم است
بخاری هست
و تمام جهان
کاملن خریدنی است
و جای پنجه احتمالن 
برای سگ است
ولی
صدای نفس‌های گرگ
در تمام کوچه‌ها ست
 

"آم...
من
 تو را به خانه خواهم برد
و از تو آش رشته خواهم ساخت
و مثل همیشه
توی آش رشته کشک خواهم ریخت
و داغ داغ خواهم خورد
و رودل خواهم کرد
گرم خواهم شد
توالت خواهم رفت
و خواهم گذاشت رخوت سهل
گناه عیان من باشد"

کیبل (cable) توی کوچه افتاده
 از خودش خندید
روی جای زخم پیچ‌های قدیم دست کشید
و پلاستیک سخت روکش را
روی شانه‌های‌ش مرتب کرد





 
می‌شود

Dennis Stock  USA. California. 1955. James DEAN and Natalie WOOD, during the filming of "Rebel Without A Cause." 


بله می‌شود خیالات تو
در پشت ماشین بنشیند
به خانه بیاید
و با حماسه‌های‌م بخوابد
بلی می‌شود ولی
هیچ رویایی هرگز
از حماسه بچه‌دار نخواهد شد
حماسه
برای عاشقی تلخ است
و رانندگی نمی‌داند
 
و رستمی
شغاد لازم ام
بدون هام‌های او
و داستام‌هام
میان نیمه شب
و حیدری
و رستمی
و یوسفی
به چاه لازم ام
ارادتی به ماه روی چاه‌ها
افاضتی برا کلام‌ها
و بی‌خیال
بی‌خیال
بی‌خیال دام‌هام
جهان طر است
و سرنوشت دم‌دراز ابتر است
و ماه 
لاغر است و
مست
گریه می‌کند مدام‌هام اوهو
اوهو
اوهو
اوهو
 
جهان خزعبلات مبهم است
پر از ایمپلنت‌های دور دست‌نیافتنی
و ساعات یلخی قدم زدن
میان خیابان انقلاب
و اینکه آنچه گفته‌ای که بوده است
نبوده است
و آنچه گفته بوده‌ای که می‌شود
نمی‌شده
جهان میلانی است
که درشکه ندارد
که معجزه ندارد
کاردیناله ندارد
- کاردیناله در فرانسه است
همیشه وقتی میلان ای
کاردیناله در فرانسه است
و وقتی فرانسه رفته باشی
میلان شهر بسیار زیبایی است
و در تهران
تمام شهرهای جهان
کاردیناله واله و
زیبا هستند -
جهان
خزعبلات مبهم است
پر از بچه‌هایی که
از زیباترین شکلات جهان
سکه‌ای کم دارند
و مردانی که
از زیباترین زن دنیا
اتومبیل کوچکی

"آه ای اسفندیار مغموم"
و دوباره بعد تیر خوردن‌ش
"آه ای اسفندیار مغموم"
 
حدیث بی‌تفاوتی ماهان

و این خدای بی‌هدف
مدام می‌زند صدا...
 بوگو
نمی‌توان نمی‌توان
گدازه‌ای
سه پاره گشت آدم از هم و
نه داستان تازه‌ای
نمی‌شود دوباره گفت
همان حدیث مرده و گلوله‌ها
و دفن مرده‌ توی چاله‌ها
و این‌که ای برادرم
ادامه داره‌ ها...
و این‌که پرچم‌ت
- که پرچمی نداشته 
دلیل داشته
گشنه بوده و
همین گرسنگی...-
و روی آسفالت
 روده‌ها
پاک پاک
جوان پاک 
نان نخورده‌ها
و خون فقط
و چشم‌ها
ویکه خورده نان
روی آسفالت‌ها نبوده‌ ها...
نمی‌توان نمی‌توان
سه پاره گشت آدم از هم و
داستان تازه‌ای
نمی‌شود دوباره گفت
همان که قبل
لاله‌ها ژاله‌ها
ژاله‌ها لاله‌ها
گلوله‌ها
رفت‌ها
نفت‌ها
روزنامه‌ها
و در سرم
خدای شاعران مدام
صدام می‌زند که باز هم
بوگو بوگو علی
بوگو
 
به چشم‌هام نگاه کرد و گفت "مثل دیگران ابله باش بگذار هیچ‌کس مرا نفهمیده باشد" گفتم "چشم" خم شد گریست و وقتی که گریه‌اش تمام شد زیباترین مرد دنیا بود

 
در ستایش حشرات

نگاهبان دریا اجبارن ماهی را هم نگاه می‌دارد
و هر که از دریا وارد شد
نهایت پروازش دنیا ست
نهنگ پرنده نیستی عزیزم
ماهی پردار ای
زنبور
بهتر از تو می‌پرد
عسل هم دارد
مهم است
مرد شاعر
تعسیل داشته باشد بر دنیا
انعطاف
مثل زیبایی
برای جنده لازم است
و جنده‌ی خشک
به مرور سال
واز دردناک و فاطی لین ست
آدم باش
متخلص به نام تنها
نه این‌که تنها
خلاصه‌ی آدم
جهان را رعایت کن
و در حوالی جهان بچرخ
چند روز
فروج و تفرج کن
بعد گاهی
من باب پرسه
در غایط جهان
 بمان
عنی بمیر
زیرا که قهوه‌ای بسیار
‌از سیاهی شب حتی تر
اهل این دنیا ست

پشه‌ای
مثل باد
سوی ماه تاب‌ها پریده بود.
 
حقیقت
نسبت به رویای من
کابوس ملایمی بود
باد داغ می‌وزید
و بی‌شمار صدای خش‌خش
در حیاط بود
هر بار 
که توی حوض 
ماهی به هم کشیده می‌شد 
بیدار می‌شدم
هر بار که ماه
پرده را پس می‌زد
سیاهی
اتفاقی روشن بود
و زمین نمی‌دانست
دور چی می‌گردد
بعد تازه برف آمد
بعد تازه گرگ‌ها
نفس زنان
روی برف‌ها
زخم عمیق کشیدند
و جهان از مهتاب آکنده گردید
بعد تو آمدی
با همان بوت بزرگ سیاه
یا بوتی سفید
 

جهان
فریاد می‌زند بمیر
و از قبرت دیگر
باز نگرد به دنیا
- توضیح می‌دهد
که تعداد مردم زیاد است
و واقعن
برای
روح لطیف جایی نداریم -
جهان فریاد می‌زند بمیر
و همین فریاد است
که از مرده‌های لاغر تنها
زامبی می‌سازد
چوب بیس‌بال‌هاتان را بردارید
مرده‌ای دارد به دنیا بر می‌گردد

 
دریا 
با چشم‌های اشک‌آلود
پیرمرد را نگاه کرد
و گفت
"دوست داری برو و مثل یک سگ چرب
در منهتن بمیر
دریا تنها نمی‌ماند
کلی آدم‌ هست
صبح‌ها برای ماهی
ظهرها برای شنا
شب برای دنس
اصن دوست داشتی برو
برای کس‌کش همینگوی
نوبل نوبل
پولیتزر بشو
من بوکر بگیر...

ولی جای پیرمردها
در دل دریا ست"

و به قلب‌ش اشاره کرد توی قطب
که صخره‌ای شکسته بود
و با موج‌ش اندوهگین
روی قلب‌ش کوبید
.
پرنده فریاد زد
 ناگهان باران بارید
و در میامی
تمام ابرها 
شکل پیرمرد لاغر گرفتند

 

همین که زیبا هستم
برای ارغوان حساسی مثل من کافی است
کمک کن کفش بپوشم
- کفش خیلی مهم است
به قدر کافی خمیده‌ای
به قدر کافی تنهایی
به قدر کافی پایینی
به قدر کافی شی زیبای توی دست‌هات 
برات مهم است -
کفش پوشیدن تنهایی سخت است
برعکس تنهایی
که برای امثال من آسان شد
-  این‌که
اگر بخواهم می‌توانم
توان من را
برای تحمل و تحمیل تنهایی
زیاد می‌کند
می‌شود گوشه‌ای بنشینم
به این فکر کنم
که داری به تنهایی
درباره‌ی قوزک زیبای من 
رویا می‌بافی
و دست‌های گمنام‌ نشسته‌ات را
در جستجوی بوی چرم
سرچ می‌کنی -
و من بی خیالانه
پایم را
در هوا می‌اندازم
صبر می‌کنم
تا ابله‌ها
پا را برام 
در هوا گرفته توی کفش گذاشته
خاضعانه بیاورند

 

   
 
  Susan Meiselas / Magnum Photos 
 

USA. Tunbridge, Vermont. 1975, Carnival Strippers

 
 

  Goolabi , Roozmashgh(Peyman) , Deep-hole , Sepia , Forb. Apple , Vaghti Digar , Pejman , Ahood , Bahar , Banafshe , Halghaviz , Hezartou , Last Jesus , Ladan , Costs , Tireh , Goosbandane , Tabassom , Aroosak1382 ,   Shahrehichkas

 
        Zirshalvari
        Welbog 
 
       Bi Pelaki (Me & Shahram)
 

   SHAHRAM