Persian based weblog dedicated to literature and cultural interests author prefers to be called as Ali Chelcheleh if you are not inranian try my ENGLISH SITE 

 
  صدای بال چلچله ها ابرا رو برونه یه روزی
 

 
 
 

قرآن بیاورید
دستمال هم
گلابتون و ملیله
طرح همیشه‌ی مردن
و صفحه‌ی قهوه‌ای رنگی
برای شماره و اسم
و بیل بزرگی
و خاک
خاک
خاک
خاک
خاک
خاک
خاک
خاک
خاک
خاک
خاک
من
من را بیاورید
اندوه در
خاک‌سپاری الزامی است 



 

دخترها رفتند
و چاک سینه ها
و گریه‌ها
و کلمات را
با خود بردند
مردهای ساکت
با سقف‌های خاموش
تنها ماندند
و سکوت 
در گوشه‌ی تمام اتاق‌ها
تنها نشسته بود و
تخم‌هاش را می‌شمرد


 
آتش نداریم اما
این قبیله
برای بی‌تابی گرگ‌ها
 فراوان
خون و خاکستر دارد
و هر پاییز
برف‌های دودی داریم
راس‌ کار پارو
نفس‌زدن
خون و
سکته‌ی قلبی...

قلب نداریم
 اما
کلمات این دیار
شارشی از خون
در وریدهای مبهم دارند

زنگ در گلوی ناقوس
گریه در گلوی دختر
شانه در موی فرفری
دست در میان کشاله
 گیر کرده است

شب داریم
سرما داریم
گوسفند نپخته‌ی کافی
و درد بلوغ در کشاله‌ی ران
تفنگ هم همین یکی کافی ست

آتش اما
نداریم
آتش انگار سال‌ها ست
فقط
تا دقیقه‌ی پیش‌ش با ما بود
 

باید تو را
که ظریفی 
و ساده‌ای 
و دست و پای کوچک داری
باید تو را بلند 
کرد
تمیز
 کرد
قشنگ
کرد
روی طاقچه 
گذاشت
تا وقتی بمیرم
یا این‌که
پاره شوی


 
در دوردست
درختی آبی رنگ
زنده زنده با تمام پرنده‌هاش
آتش گرفته است
شب به شدت طولانی است
و نسیم‌های درخشان سبز
می دودند اند
در میان دشت‌ها
جهان
چون بی‌خیالی دختران خندان می‌رقصد

 
برای خنجر تلخ زیبایی

و حسرتی تپنده در
می روم بخوابم تو ست

و حسرتی روان‌من‌گاینده در
می‌روم بخوابم تو ست
حسرتی حرام گشته
که پلک می‌زند
و بی خیال
مثل اره‌های زنجیری
سکوت را قطعه می‌کند

می روم بخوابم تو
صدای هیس سوختن درخت‌ها ست
صدای گوش دادن و گذشتن ارواحی 
به جنگلی که از آن تنها
مردهای خسته و 
تبرهای مفرغی مانده

می‌روم بخواب تو
اجساد کشته‌ی قبیله در
انتظار تیر آتشین  و گریه‌ی زن‌هاست

همان‌طور که گفته بودی
زنان قبیله
سیاه و حریر و سرخ
لرزان و منتظر
در کنار رودخانه‌های رگ‌های من
ایستاده اند 

آسوده باش بروتوس
تو هم
آسوده
 دریا باش

 
دونده روی چمن
بدون تتاق جرقه
یا بخار دماغ
بدون اشک
با هجوم الیم سگ‌های‌ش
و ونگ گربه‌ها
از تمام کوچه آمد باد
با صندلی از پفی‌ترین پارچه‌های شکم‌گنده
مثل نیامدن
آمد
کنار من نشست
از شانه‌ی چپ
اسم و داستان‌ها را پرسید
تمام عکس‌های لختی
خنده‌های ریز در ملافه
پاهای کوچک بازیگوش
تمام آن‌چه مردان
درباره‌اش سکوت می‌کنند
خشمگین می‌شوند
عرق می‌ریزند
می‌میرند...

در من
رضای موتورسوار
سر به دیوار کیمیایی داشت

 

   
 
  Susan Meiselas / Magnum Photos 
 

USA. Tunbridge, Vermont. 1975, Carnival Strippers

 
 

  Goolabi , Roozmashgh(Peyman) , Deep-hole , Sepia , Forb. Apple , Vaghti Digar , Pejman , Ahood , Bahar , Banafshe , Halghaviz , Hezartou , Last Jesus , Ladan , Costs , Tireh , Goosbandane , Tabassom , Aroosak1382 ,   Shahrehichkas

 
        Zirshalvari
        Welbog 
 
       Bi Pelaki (Me & Shahram)
 

   SHAHRAM