Persian based weblog dedicated to literature and cultural interests author prefers to be called as Ali Chelcheleh if you are not inranian try my ENGLISH SITE 

 
  صدای بال چلچله ها ابرا رو برونه یه روزی
 

 
 
 
به مردن خودم
به مرگ اندیشه کردم
و برعکس فیلم‌ها
‌جهان معنا نداشت
مثل مشق نوشتن توی تاریکی
بی حتی بی‌معنا شد
پناه بردم به دریا
و دریا نبود
پناه بردم به کوه
و کوه وجود نداشت
پناه بردم به شیطان
و شیطان اندوهگین
دنبال اندوه‍ش می‌گشت
جهان مرده بود
من مرده بودم
شیطان مرده بود
ومن حتی
اندوه شیطان نبودم

 
دادار از من
نام تو را پرسید
و دادار گریه کرد
و گفت
«اسمش چی بود داداش؟
اسمش چیه؟»
و من اسمت را فراموش کرده بودم
از تو تنها
چند دانه شعر مانده بود
یک استخوان ترقوه
و دسته‌ای
مردهای عاشق
که نام فراموش‌کرده‌ات را
فریاد می‌زدند»
 
ترسیدم بمیرم
رو سنگ قبرم نوشته باشن سگ
و صاحب نداشته باشم
چون تو کس‌کش
می‌نویسی
می‌نویسی
می‌نویسی
می‌نویسی
بعد
«اصلاً اشتبا کردم که زنگ زدم»
و تپ
گوشی را می‌گذاری
و اصلاً
سگی که تشنه‌ی قلاد است
مرده‌ی عطشان
روز قیامت سگها ست

 
تیر کمون کشیده
در دا
و حسرتا که رابینه هود غرق شده
پدر تاک لاغر را
نجات نخواهد داد
پی جی دانه های انگشترش را داده
به مرغهای چاق
پرنس های روباه زاده شده
مارهای دراز
و دریغا که
پنج شنبه دیگر حتی
شنبه نیست

سکوت رابین هود است و
غریو رودخانه ها
و حرفهاست زیر آب
حباب حباب
حباب
 
چهار شنبه، 1 تیر 1390

آدم های ایرانی اینجا اکثرن زخمی هستند. یک زخم بدی که هست مداوم در آدم این است که آدم مدام دارد از اینکه جور دیگری غیر آنکه باید فهمیده می شود رنج می برد. یک حسی است که یکجوری داوینچی وار است تو یک حرفی می زنی و احساس می کنی ملت باید بخندند و نمی خندند سعی می کنی تحت تاثیرشان بگذاری و به تخمشان هم نیست. یک تفاوت ماهوی بین زبانها وجود دارد مساله این نیست که تو ترجمه ی دقیق حرفت را نمی توانی بلکه بامزه اش اینست که این چیزی که می خواهی بگویی در اینجا اصلن وجود ندارد. این مساله مال حرفهای خفن توی کنفرانس نیست ها مال چیزهای ساده است. تو احساس می کنی تصمیم داشته ای که جمله ات طنزآمیزتر از اینکه گفتی و با اعتماد به نفس بیشتری باشد همانطوری که توی فارسی می گفتی و این ممکن نیست. زبان آمریکایی طنز آمریکایی و اعتماد به نفس آمریکایی را دارد ولی احساسطت آن نیست. در بهینه ترین حالت عین خارجی ها حرف می زنی و کارت راه می افتد ولی چیزی ته گلویت مانده. عنصر دوم شکستگی مساله ی پشت درماندگی است فیلم های زیر دریایی گاهی از این چیزها دارند که آب دارد می آید بالا و آنها اجبارن یکی از درها را می بندند بعد رفقا می مانند آنور در و آب می آید بالا. بعد سالمها این ور درها به گا می روند همراه آن ور دری ها. قضیه ی ایران به آن شدت نیست ولی به آن شدت هم هست.

 
شکوهمند شادامان
بانوای آه‍ا بیای هرگز
دوس پسر نخواهنده
یا خواهنده 
ولی تو را 
ایش هرگز نخواه‍نده
کیا بیای
تلیف برانداز 
له کن
آخانِمان نَمانِ بانِ بُن‌کَن که بودی تو؟

ثانیای بی تو دریغ اند
ز مای بی تو دریغ
و حضورت
خنجر دندانه‌دار مزخرفی است اره‌کن
بر جان عره کرده‌ام
کجایی تو؟
زمان سالیان هرگز نیای بودن یادش به خیر با تو کجاست؟

شادمانی نیمه
نیمه‌ی دیگرت کو کجایی ای بابا؟
هقی از هق هق تو
قاف
در گلوی تپنده قلاب است
چگونه گریه کنم نبودنت را؟
که بی تو اشک نمانده در
چگون بپاک کنم ازت خود را؟
چگون بیاخیزم؟
که از تو پاک من
 با خاک من که تو سرم شده یکسان است
چگون بپاک کنم خود را؟
چگون مغول را بیاسایم؟

گنجشک
 رو رای  پنجره ریرا ست
گربه‌ها سردند
شادام 
مرگ در کنام دشنه نشسته
کجایی تو؟

 

   
 
  Susan Meiselas / Magnum Photos 
 

USA. Tunbridge, Vermont. 1975, Carnival Strippers

 
 

  Goolabi , Roozmashgh(Peyman) , Deep-hole , Sepia , Forb. Apple , Vaghti Digar , Pejman , Ahood , Bahar , Banafshe , Halghaviz , Hezartou , Last Jesus , Ladan , Costs , Tireh , Goosbandane , Tabassom , Aroosak1382 ,   Shahrehichkas

 
        Zirshalvari
        Welbog 
 
       Bi Pelaki (Me & Shahram)
 

   SHAHRAM