Persian based weblog dedicated to literature and cultural interests author prefers to be called as Ali Chelcheleh if you are not inranian try my ENGLISH SITE 

 
  صدای بال چلچله ها ابرا رو برونه یه روزی
 

 
 
 
ملاحظه ی
غرور های من را کرد
دستهایش رنگ برگ و شبنم بود
وقت رفتن
صدای شکستن از
پشت پایش می آمد
 
داموکلوست را
غلاف کن
من از شهادت تو
بر این که من
شاعری جهانی هستم
و اینکه
شعرهام تمام شده
و اینکه حرفهام
به شدت تکراری است
هرگز
نمی ترسم
غلاف کن
و از تن نحیفم
که مثل پایه های اسکله
نحیف
تا کمر توی دریاست
عبرت بگیرید
 
سگرمه های در هم آفتاب
و بی خیالی باد
و سرمای اخم زمستانی
پایان آسان
دنیا بود
 
قبل زلزله
قبل آنکه این زمین
فرار کردم از
و دانه هایم را هم
با خودم بردم
زمین
پر از ترکهای تازه بود
و سوسکهای جدید
زبان آنها را نمی فهمیدم
 
ابری آدم را
گریه می اندازد
 
هیولا
مسکین توست
مثل تریشه های کنده از
روسریهای ترمه
ترمه
ترمه
حلقه ی فلسهای در
اژدهایش
و زانو زانو
غصه ی حرفهای در
هیولا
زیباتر نیست
تنهاتری زده در کوچه های بدبختی
و چاره ی آخرش
شمشیر است

 
دل سنگها
برای جویبار های تو
تنگ است
و این همه عابر
حواسش نیست
که رودخانه نیست
و بچه ها دارند
توی زاینده رود
فوتبال می زنند
هیچکس
تحویلم نمی گیرد
 
آسماناییل

گفت
"قسم بخور
قول بده که می مانی"
گیسهاش تابدار بود
و رنگ سرخ
توی چشمهاش می تابید
گفت
"تلخی مردن آدم
این است
داغ آدم
می ماند
گریه می کند
مادر آدم
سیاه رنگ خوبی نیست"
بلند شد
از لای توریها
سینه هایش پیدا شد
گفت
"دستمال عینکت را
کجا می گذاری؟
کدر شده
بازهم این
داس لامصب"
 
حدود این زمستان را نمیدانم
ولی
دیده ام دنیا را
کمی از سرما
کمی از خنده
کمی از برف
و تاریخم
به این زودی ها
توی این سوز های تخمی
اکسپایر نخواهد شد
 
قسم به آتش
قرمز از رو به دامن
که پای بلندت را بوس
و روی دستهایت را

قسم به فروردین نصفه
دویدن یک لنگ
قسم به گریه های بی اشکم
در کنار خیابانها

من داوطلب اول
رفتن با بادم
در پاییز

و داوطلب
دفن شدن
در سپیدی
اگر تو برف این
زمستانم باشی
 
می خواهم اسمم را روی دیوار دنیا بنویسم ولی بعدن گفتم نه چه فایده دارد ؟ آدم از کجا می داند شاید و از آن گذشته ولش کن چه فایده و ارزشی دارد؟

 
شهابهای کوچکی
از قلب من گذشت
و من دوباره از
آدمهای دیگر منفک شدم
نسیم گرمی آمد
که نفسهایت بود
و نور گرمی زد
که دستهایت بودند
بوی آرامی در
پیچید
که لابد از مقعدت بوده
و کوههای لاغری بودند
که لابد شانه هایت بود
من
مطیع و عاشق
انتظار چلنج دیگری را می کشیدم

مثل زنبوری مغروق
مثل پاتیلی آرام
مثل گردابی سرگردان
 
شتر در بیابان علف می خورد
دل شتر
به علف
به بیابان
و به نور قرمز
پریدن دیسکاوری خوش است
که یک لحظه زهره را
نزدیکتر به زمین نشان می دهد
دل شتر
به این خوش اس
که جفتش در خانه
و دوستانش در کاروان است
شتر خیلی تشنه
خیلی فروتن
و خیلی خاکی است
 
وقتی که نمی فهمند
مثل هر شب
ساکت باش
مرگ
مردن
تنهایی
و اما افسوس
 
چند چیز ساده توی سینه ی خدا مانده
که به هیچ کس نمی گوید
به محمد هم نگفته است
خدا به خاطر آن
چند چیز کوچک
غمگین است
و هیچ تراپیست ندارد
برای درمانش
خدا دوست داشت
پوووف
گفت
"کاش
خوابیده بودم
روی نیمکت نرم
و می گفتم
دکتر فیل
فیل
من خیلی
غمگینم
من
خیلی تنهام
و دستهایم خونی است"

خدا خیلی تنهاست
خدا خیلی غمگین است
و دستهایش خونی است

این را غروبها
هر غروبها
اعتراف می کند

شما نمی دانید
 
فقط همین
غرور نوک
مانده بود از
پرهام
که آن هم
به خاطرت رفته از من و تمام

فقط همین
همین ساده مانده بود از من
که آن هم
فدای
همان که
خودت میدانی

فقط همین و
چرخدنده و
خواهش و
التماس و
جرقه و
خون ریخته

 
معنی پشه
وقتی که
سگ لرز می زند
و می زند زیرا که
"آی امان
امان
امان از عشق
زیرا که دختری
به غایت
پردار است
با چشمهای
- چشمهاش
دلیل متقن بود
و تلقی کوچکی از اکنون
و نهایت ما بود
که ما بیچاره زندگی می
کردیم
کردیم
تا تمام شد
و بچه ای زایید
 
آرامش
آتش
بیداد
زلیخا
کف
کاف
کافی است
فقط شمایی که
نمیدانی
 
شادمانی باریکی
مثل یک شادمانی از
یک مسلم
وقتی که کعبه را می بیند
یا برق اس
توی چشمهای
هفنر
مثل شادمانی
عباس
وقتی که
حسینش آن بالا بود
مثل شادمانی علی
وقتی که
نماز می خواند
دریای من طوفانی است
من از اینکه تو
خیلی خوشحالم
 
مربای غمگین آلبالو
در گلویم افتاد
با تمام شیرینیش
مردنی
لذت بردم خیلی
از اینکه می مردم

 
گفت "خدا برای هر کدام از ما عرفای نامدار یک کد دارد" بعد گفت مال من 27635723654 است بعد یک صدای تق آمد و دود شد بعد یک نفر می گفت "سری بود نباید می گفت"
 
صدای علوفه
مست می کند مرا
صدای رقیق علف
از گوشه ی زبان الاغها
کسی دارد
راهب اعظم را
برای نماز بزرگوار
به معبد رام
برای آرامش می خواند
سریع کله ی من را
بتراشید
 
قلاده ام را باز کن
من را
تا پای تخت بیاور
پاییز فصل خوبی
برای گریستن توی رختخواب است
 
علفهای ناقص
علفهای غمگین بعد از ظهر
و زنبورهای مست
زنبورهایی
که معنیش شادمانی است
 
روی زانوهایت
سر اژدهایی غمگین است
که هر نفس آتش
هوار می کشد از
توی بینیش

روی زانوهایت
اژدهایت
مثل
کفشدوزکی دارد
فکر می کند به رویاهاش

 
خوشحال و
پرواز کنان
مثل گرمای ناتوانی
که از چاکرای سوم یک
پروانه ساطع باشد
من در
بر
سرنوشت خود
پیچیدن می خواهم
و از آن
گرفتن می
خواهم
و در
سرنوشت خود
غلطیدن می خواهم خواست
من
به غرور دریاچه ها خواهم پیوست
و با رودخانه خواهم رفت
شادمان و
شادمان و
شادمان و
خندان و
با شادمانیها
می دانم
آخرش
مغز پسته خواهم شد
 
جاهی
برای طلبیدن درم نمانده
آنچه در من مانده
جاست
تباهی است
و این چشم بند سیاهم را
برای این زده ام
که اگر افتادم بر خاک
اگر مثل سگ
از توی شب گریختم
یا
ترکیدم
توی آسمان و
گیلی
گیلی آمدم پایین
چیز دیگری در هم
من
مانده باشم
 
من را
به اسم مادریم صدا کردند
"گرگ"
هوی یه
من؟
من آخرش شترم
نای راه رفتنم اگر باشد
من را
به اسم مادریم صدا کردند
 
مثل یک گربه لاغر
روی دیوار خانه ام خوابید
مثل کپه ی آهن
مثل یک دانه برف روی صورتم افتاد
چاکرای پیشانیم می لرزید
مثل
مثل
مثل
دانه های مثل
از آسمان می ریخت
غروب
بنفش و خاکستری و لاغر بود
صبح چاقتر می شد
من
مثل یک زخم کهنه
از او دایم
جور مات حوایی
درد می کشیدم
سوت می کشید گوشهام
و فتیگ
از نخاعم بالاتر بود
و اما او
هی
ضربه ی آخر را
طولش می
و طولش می
و طولش می
و طول...
مثل یک گربه ی لاغر
روی دیوار خانه ام خوابید

 
مرح 3

توی شهر ما
استیل
که پشت لبهای هره هاش هنوز
گرمای پنجره نیست
پنجره نیست
کسی
تمام گلیرگهای قرمز را ترکانده
کسی
با قلابش
از کدورت ناب بنزین
جنده های تازه صید می کند
هیس
جایی از
کس KAS
تمام جنده ها می سوزد

کسی
بیدار است
بگو
کسی
حیران انفجار نباشد
 
لطافت آنقدر دارد که هنگام خرامیدن
توان از پشت پایش دید نقش روی قالی را

 

   
 
  Susan Meiselas / Magnum Photos 
 

USA. Tunbridge, Vermont. 1975, Carnival Strippers

 
 

  Goolabi , Roozmashgh(Peyman) , Deep-hole , Sepia , Forb. Apple , Vaghti Digar , Pejman , Ahood , Bahar , Banafshe , Halghaviz , Hezartou , Last Jesus , Ladan , Costs , Tireh , Goosbandane , Tabassom , Aroosak1382 ,   Shahrehichkas

 
        Zirshalvari
        Welbog 
 
       Bi Pelaki (Me & Shahram)
 

   SHAHRAM