Persian based weblog dedicated to literature and cultural interests author prefers to be called as Ali Chelcheleh if you are not inranian try my ENGLISH SITE 

 
  صدای بال چلچله ها ابرا رو برونه یه روزی
 

 
 
 

یک پیشنهاد بچگانه از آدمی که دارد دیوانه میشود ...

کتاب جدید مارکز درآمده (لینکش همین پایین است) . داستانش یک جورهایی دارد مرا خل می کند که بخواهم بخوانم . خوب می دانم که شاید تا وقت یک گل نی دوری شاید نه حالا حالا ها چاپ نمی گذارند بشود ، بشود هم یک جور قراضه ای در می آید. که از در نیامدنش بهتر ...
فکر کردم خوب می شود مثل همین کتابهای دیگری که روی اینترنت هست . بشود یک ترجمه از این کتاب داشت نصفه نیمه و در پیت نه، یک جور کار حسابی . مثل صد سال تنهایی که فکر کنم بهمن فرزانه ترجمه کرد چه قدر هم به همه چسبید . میفهمم هم که آدمی مثل فرزانه هم در همین خراب شده ما دارد برای نان سگ دو میزند. و اینکه به هر حال هر کسی مضایق خودش را دارد.
فکر کردم اگر میشود برای یک بچه یا یک آدم بدبخت لنگ در هوا خیریه گذاشت. میشود برای یک کتاب هم همین کار را کرد فرقش اینست که نفعش به ملتی میرسد. بگذاریم پول روی هم یک عده ای دیوانه که کم هم نیستند. یک آدم حسابی مثل معروفی یا کس دیگر دست بگیرد کار کتاب را توی جایی آنور منتشرش کنند با ترجمه آدمی که فکر میکند خوب است ( من خودم گفتم ترجمه بهمن فرزانه را دوست دارم زیاد ) بعد روی شبکه بگذارند که هم برای اینترنتی ها خوب بشود و همینکه کپی بفروشند به جوانهای بیچاره اینور آب ...
خرج ناشر فکر کنم از فروش آنور آب در می آید . خرج های اولیه اش را هم از همین خیریه آدم های دیوانه بگیرند . آدمهایی امثال من که کتاب را دوست دارند، پول ندارند زیاد، ولی برای یک همچین کتابی حاضرند کمک کنند. (حتی میشود از خود مارکز هم کمک گرفت گدایی که شاخ و دم ندارد، بدبختیم)
دلم گرفته آقا ! کسی یک آدم حسابی که حسابی معروف است پیش را بگیرد به خدا این مملکت آنقدرها هم بدبخت نیست که نتواند یک کتاب ساده بسازد چند تا جوان بیچاره بخوانند ...

 

مارکز کتاب نوشته بعد ده سال و خنده دارش اینست که آدم باید در انتظار بماند که کی این حکومت جاروکشی می افتد که بشود ترجمه خوبش را خواند . خوش به حال بهمن فرزانه که حالا لابد خواندنش را شروع کرده باشد ...

 
شب گوده ( good)
شب کبوده
همیشه
تا میشه باشه
بوده ...

Touch میکنن همو
Watch میکنن همو
ماچ میکن همو وقتی آدمهاش
خوابیدن

صاف میکنن همو
گوشه های تا خورده اشونو می لیسن
ورق میزنن همو
گیسوای واز و بسته اشونو می ریسن

شب خوبه
نوبه نو
با ناخونای درشت سیا
روناشو خراش میده هی
موها شو پاش میده هی
توی آسمون
که اک هی ستاره چرا نداره آسمون لامصب ...؟

 
خسته تر از تمام این همه ساله تا
باز از نو
رسیدن و
دیدن
زنا که
با عفتای باد کرده تو خیابون
کراس میکنن
و باسه
هر دماغ سیاسی
باسنی
لاسی

چیزی از صدای آن همه مردای بی شوهر
پیدا نیست ...

 
چه خوب !
تمام گلوله های این خراب شده
خوردنی هستند

 

چشمهایم سنگین است
و بدون آنکه
گریه ام گرفته باشد
گاهی
کله ام
روی دستهام می افتد

 

   
 
  Susan Meiselas / Magnum Photos 
 

USA. Tunbridge, Vermont. 1975, Carnival Strippers

 
 

  Goolabi , Roozmashgh(Peyman) , Deep-hole , Sepia , Forb. Apple , Vaghti Digar , Pejman , Ahood , Bahar , Banafshe , Halghaviz , Hezartou , Last Jesus , Ladan , Costs , Tireh , Goosbandane , Tabassom , Aroosak1382 ,   Shahrehichkas

 
        Zirshalvari
        Welbog 
 
       Bi Pelaki (Me & Shahram)
 

   SHAHRAM