پوکر
عکسش
برای آدم
ودکا میریزد
و یکنفس آدم را میرود بالا
و بعد جور تلخی میگوید
«پوف...»
و میگوید
«آذرجون این ماهی...»
و روی ماهی
و برای ماهی
خیلی نرم
آبلیمو میچکاند
نعنا میگذارد
و میگوید
«راستی پریچهر دیشب...»
مرد مرده بعد
یاد پریچهر مرده میافتد
یاد هادی مرده
جلال مرده
نعمت الله مرده
یاد نعمت بدون جلال
مردههای امسال
همه بدون جلال
چیزی از مردن
کم دارند
انگار کوبیده را اسلامی
بدون عرق خورده باشی
[+] --------------------------------- 
[0]
"که تاخته دیرگاه
از میان باد و شب؟
که تاخته؟"
[+] --------------------------------- 
[0]
و مرد مرده
تکهای بریده از قلب دریا بود
با رنگ واقعی
شمال
بدون جنون شرقی بیهوده
کاملن
بوی ماهیدار
اسبدار
جلبک دار
و دریا
تنها تکه ای بریده از قلب پرنده بود
هفت هشت و
موج دار
اما موج
موج اما
اما موج
[+] --------------------------------- 
[0]
صداقت بود
و میگفت
"راستش..."
و راستش در صداقت هم
صادقانه صادق بود
صادق
مرد خوب چاقی بود
کمی فربه
و میگفت
"راستش..."
و بعد راستش چیزی نمیگفت
اولش که دفنش کردیم
سر صدا میکرد
یکی دو تا که بیل خورد
راستش
[+] --------------------------------- 
[0]
نخست کلمت بود
و آن کلمت از خودا بود
و کلمت خود خودا بود
از خودا بود
و بودش جهان از راهش
و از غیر آن کلمت
بودش چه بودش
[+] --------------------------------- 
[0]