در دوردستهای تنام
تکهای دردناک هست
که اگر کندمی
جانم آزاد میشد از خودم
در دوردستهای تن دردی هست...
در دور دستهای تن دردی است...
در دور دستهای تنام دردی است
زخمی
بر دستی
که ندارم یا
دستی
کشیده بر سینهای که ندارم یا
آلتی
به اهتزاز در
به حالی که ندارم یا
ابر دردناک بنفش پابرهنهای
به اینکه نبارم یا
فرو بروم در خود
فشرده شوم در دردی با
اشکهای خودم کهنگار
نمینخواسته ام که باشوم هرگز
- سلام
خوبی؟
اوضات میزونه؟
از پروژه چه خبر؟
چهکار میکنی داری؟
عالی
عالی
عالی
در دورهای تنم دردی است...
[+] --------------------------------- 
[0]