مرد
رفت تا کناره ی مه
و عصایش را
توی دریا انداخت
دیگر از او تنها
میل عمیق به رفتن
ایستاده بود در کنار دریا
و ایستادن میلی برهنه در کنار دریا
برای عابرین و
ناظرین معمول دریا
عادی است
ونیزهی عمیق نتوانستن
بر شانه ی تمام نهنگ ها
زق
زق
می کرد
مرد
عصایش را
توی دریا انداخت
و میل پوسیدن در ساحل
دریا را پر کرد
[+] --------------------------------- 
[0]