Persian based weblog dedicated to literature and cultural interests author prefers to be called as Ali Chelcheleh if you are not inranian try my ENGLISH SITE 

 
  صدای بال چلچله ها ابرا رو برونه یه روزی
 

 
 
 
راننده تاکسی
خسته بود و
معتاد بود و
به من حسودیش شد که می رفتم خانه.
من خسته بودم و
می خندیدم
و چون راننده تاکسی خسته بود و
معتاد
یک چیپس خریدم.
درباره کرایه چانه زدیم
زیاد گفت
خندیدم.
حرف زد
خندیدم.
او هم خندید
موقع خنده چانه اش مثل دخترها می لرزید.
چون معتاد بود و خسته
و اعتیادش چون
چون اعتیادش به چانه اش زده بود.
برای راننده تاکسی چیپس خریدم
و گفت اینجا سینما بود
و اینجا هم سینما بود
و پاتوق ما بود
و من خندیدم
و برای راننده تاکسی
چیپس خریدم
چیپس می خوریم
و می خندیم
و به هم می گوییم
اینجا پاتوق ما بود
الکی
خندیدم
و برای راننده تاکسی
چیپس خریدم
گر چه
به من
حسودیش شد که می روم خانه
وقتی آمدم
توی بیمارستان
مریض ها و دکترها همه
خسته بودند
و جایی برای چیپس خریدن نبود.

 

   
 
  Susan Meiselas / Magnum Photos 
 

USA. Tunbridge, Vermont. 1975, Carnival Strippers

 
 

  Goolabi , Roozmashgh(Peyman) , Deep-hole , Sepia , Forb. Apple , Vaghti Digar , Pejman , Ahood , Bahar , Banafshe , Halghaviz , Hezartou , Last Jesus , Ladan , Costs , Tireh , Goosbandane , Tabassom , Aroosak1382 ,   Shahrehichkas

 
        Zirshalvari
        Welbog 
 
       Bi Pelaki (Me & Shahram)
 

   SHAHRAM