Persian based weblog dedicated to literature and cultural interests author prefers to be called as Ali Chelcheleh if you are not inranian try my ENGLISH SITE 

 
  صدای بال چلچله ها ابرا رو برونه یه روزی
 

 
 
 
توی چشمهایم دیشب می سوخت. یعنی مثل اینکه حساسیت باشد و اینها، بعدش یکهو یکجوری که انگار هرگز خوب شد. دیگر پیش دکتر نرفتم تا پریروز که احساس کردم یک دانه ریزی توچشمم دارد در می آید. یک جور چیزی مثل یک حشره یک جور پروانه. رفتم پیش دکتر به این زودی ها وقت نمی داد گفتم اورژانس است منشی گفت بنشین آخر وقت. نمی دانم چطور شد که دیدم ساعت 8 با دوست دخترش قرار دارد و نمی ماند مطب. ولش کردم رفتم توی خیابان و همه جای مردم را دیدم.
کوه زیبا بود
دریا مرا به خود می خواند
و زنها
عاشقان را
با صدای تک تک کفشهایشان شماره می کردند
یک دختر آنجا بود
با لباس صورتی و قرمز
که همین زودیها میمرد
دست آدمها
چشمهای آدمها
پروانه ها که روی جنگل جنوبی
می پریدند
و سوسمار آبی
همه زیبا بودند
تنها آسمان بود
رنگین
نه آبی فقط
هزار رنگ بود آسمان
درخت سبز توی آسمان ریشه داشت
رفتم
گفتم
سلام درخت سبز
گفت سلام
گفتم من به تو ایمان دارم
گفت ممنونم
گفت بیا خوب این بالا
پرواز کردن که سخت نیست
گفتم خودم دیدم خیلی آسان بود
گفتم من حالا
همه جای دنیا را دارم می بینم
گفت بیا بالا
از این بالا بهتر خواهد شد و توی همین لحظه ها بود که پروانه ای که توی چشمم تخم گذاشته بود پرید و من دوباره بدبخت شدم...

 

   
 
  Susan Meiselas / Magnum Photos 
 

USA. Tunbridge, Vermont. 1975, Carnival Strippers

 
 

  Goolabi , Roozmashgh(Peyman) , Deep-hole , Sepia , Forb. Apple , Vaghti Digar , Pejman , Ahood , Bahar , Banafshe , Halghaviz , Hezartou , Last Jesus , Ladan , Costs , Tireh , Goosbandane , Tabassom , Aroosak1382 ,   Shahrehichkas

 
        Zirshalvari
        Welbog 
 
       Bi Pelaki (Me & Shahram)
 

   SHAHRAM