Persian based weblog dedicated to literature and cultural interests author prefers to be called as Ali Chelcheleh if you are not inranian try my ENGLISH SITE 

 
  صدای بال چلچله ها ابرا رو برونه یه روزی
 

 
 
 

گفتم بروی دریا
وقتی که نیستم
و قصه نیست
و داستان نیست
و مادری نیست
تا تو سرت بزند و دماغ‌ت را بگیرد
گفته بودم بروی دریا
تا همین پسرک
- که الحق قشنگ بود
چشم سبز داشت
پیراهن آبی داشت
و راننده‌ی قطار مصمم بود
و دوده ‌‌ها را که از لباس‌ش می‌داشت
باد توی موی من می‌آمد -
گفته بودم این پسرک
مثل تو
به شدت زیبا ست
و داف قابل دفاع کردنی است

اگر توی خانه می‌ماندی
من احتمالن
دو ایستگاه مانده تا لندن
از همانجای دور
گریه‌دار بر می‌گشتم
گفته بودم احتمالن می‌روی دریا جانی
برای همین برات
کفش‌های آبی خریدم
و زلف‌هات را شانه کردم
برای همین برای روزی که برگردم
ژاکت خریده بودم
تا ژاکت آبی
مرا یاد جانی بیاندازد
یا هکتور
چه فرق می‌کنید مردها با هم
بزرگ‌تر حالا
یا کوچک
فکر کردم این پسر
برای خودش دریا ست
چکمه‌پوش این بچه
قدر پابرهنه ارزش دارد
ارزش داشت
ارزش داشت
(آفتاب اشک‌هاش را پاک می‌کند)
در گوشه‌ای از قصه
بچه‌ای آرام
با صدف‌های خیس
 خانه می‌سازد

شت! قطار
هرگز
در دو ایستگاه مانده تا لندن
توقف نداشته

 

   
 
  Susan Meiselas / Magnum Photos 
 

USA. Tunbridge, Vermont. 1975, Carnival Strippers

 
 

  Goolabi , Roozmashgh(Peyman) , Deep-hole , Sepia , Forb. Apple , Vaghti Digar , Pejman , Ahood , Bahar , Banafshe , Halghaviz , Hezartou , Last Jesus , Ladan , Costs , Tireh , Goosbandane , Tabassom , Aroosak1382 ,   Shahrehichkas

 
        Zirshalvari
        Welbog 
 
       Bi Pelaki (Me & Shahram)
 

   SHAHRAM