باید
خودم را
قطعه قطعه کنم هر صبح
در کتابخانه بگذارم
التماس کنم تا
گرگهایش
بیایند از کوه
و استخوان به استخوان
مرا
از گلویم بخوانند
- تاریخ را بخوان بچه
به تکهتکههای خودت در جهان، توجه کن
تکهتکههات
زیر نور لامپهاش
جیز جیز کباب خواهد شد
مردم تو را
حین برهنه خورده شدن
نگاه میکنند
شبها
وقتی از کوه
صدای زوزه میآید
گلوی استخوانی تو
سوفله گردیده
میدانم آقا
فعلن بمیرم
بعدن
داستان مردن من را
بنویسند
[+] --------------------------------- 
[0]