من؟ یا خوت؟
فکر کرده بودی
وقتی بر گردی
دختر
با گیسوان کذایی
و انتظار بی دلیل عمیقش
تکیه داده به تیر فلزی
ایستاده هنوز
بعد این همه سال؟
تمام رفتن
فکر میکردی نه؟
به همان کیف کوچک سرخ
یا دستهای چاق؟
بلاهت مشکوک توی چشمهاش؟
و لرزش صدا؟
که برف ببارد
و سرد شود
بخنددی تا
و تنتکان بدوی در میان بوتهها سگ دیوانه؟
که شادمان روی پشت بامها زوزه
توی برفها بازی؟
بله متسفانه
دخترک هنوز
در کنار تیر ایستاده بوده
میخواسته با کلاس
با کیف قرمز
در انتهای کوچ
لیدی این رد باشد
امان ولی
امان از این دامان لعنتی
که بر ستون کثافت بلوریده
امان از
چکمههای سرخ
که یخزده
در میان برف
از این سوز لعنتی
که میرود در
توی بدتر آدم
[+] --------------------------------- 
[0]