( ! )
من مردی
چهل و اندی ساله
حائز تمام لفاظات احتمالن برای نیاز
و دستهای بزرگی برای نوازش
عاشق طرز فکر تو هستم
و در این عشق شاخدار بنفش
هیچ چیزی احیانن
شهوانی نیست
و همانجور که انتظار داشتهای من
تنها
به آرامش آغوش تو محتاج ام
به لبخند آرامت
و چشمهات
که پرچم برابری است
و من در کتاب کلفت خواندهام
- من کتاب زیاد میخوانم -
که خوابیدن آرام در کنار هم
آغاز زیبای برابری است
بانوی من
یا مرا ببر به خونتون یا بیا به خونه ما
[+] --------------------------------- 
[0]