و خطوط تنت من را
یاد مسیرهایی میاندازد
که گرگها
توی روزهای برفی
نفس نفس میتراشند از دشت
- گرگها کجا میروند توی پنجشنبهها
گرگها کجا میروند
توی وقتی زمستان نیست
برف نیست تا
روی پشمهایشان بریزد
- توی جنگل
لکههای خون هست
زندگی ادامه دارد ولی
توی دشتها لکههای خون هست
احتمالن اینجا
گرگی بوده
گرگی چریده است
- گرگها نمیچرند گاو
گرگها
پرواز میکنند
مثل قناریها
بر کف دست خرگوشها مینشینند
دانه میچینند
گرم میشوند
پرواز میکنند
کلمات
مثل برفی که از کوهستان خشک
باد آورده باشد
بیجان و رهگمکرده
بیصدا به شیشه میخورند
در اتاق گرم
نوزاد بیمادری دیگر
اخ اخ نمیکند
[+] --------------------------------- 
[0]