۱۳۹۶
ظهر باران نمیبارد به صورت غمناکی
و عصرها
تمام افق صحرا ست
و بیدلیل و بیهوده
زمین دلش خالی است
مردی
هر مردی
حلقگیر بازوی مردی
و خون توی بازو
لنگ لنگ و کژدم کژدم
سیار است
دل به جای گذشته نیس
سر
قایقی دردناک و گردان است
و هر پارو
ایرانی از موجهای دردناک صورتی رنگ است روی مرداب صورتی رنگی
با پلنگهای مضحک
که لاغر اند
سیگار میکشند
رنگ میکنند
دور شاخه میپیچند
مردها
بیقرار و آزرده
در زمان فشرده
فرت فرت
دفن میشوند اما
هنوز بیدلیل و بیهوده
زمین دلش خالی است
[+] --------------------------------- 
[0]