هر چه از سیمها پریده پرستو ست
بگو که باران نبوده
بهار احتمالن بهار مریضی بوده یا
خشک و عن تابستان
اما
کوچه بهتر میداند
هر چه از سیمها پریده پرستو ست
پاییز
باد خود را دارد
بوی خود را
غم و غروب فزاینده و
چایی
پاییز
غم میآیذ
دانه دانه رگ میگشاید از آدم
تیغ میکشد آدم را
رها میکند
و میگذارد
خون بریزد از آدم
قطره
قطره
قطره
همچون پرستویی
کز سیمهای لاغر من
شب
پریده است
[+] --------------------------------- 
[0]