به رفیق سادهات بگو
که نفرین هزار مسیر دارد
بگو
جادوی سرخپوستی داریم
جادوی افریقایی داریم 
جادوی کلاه تیزدار اروپایی داریم
 و تازه کویر مهد نفرینها ست
تشنگی تا مرگ
خستگی تا مرگ
گرسنگی تا اسکلت استخوان و بعدش مرگ 
و تازه مرگ 
ابتدای جادوها ست
به رفیق خوش هیکلت بگو
نفرین / نیچه را کشته
و نفرین / دکارت را کشته
و نفرین / هنوز م دارد
میکشد هر شب ابنای ادم را
و بگو
اگر شبها
توی قبرستان
درخششی بنفش دید
کلاغی از مقابلش گذشته که ندیده
و اگر 
صدای قدم شنید
ورد جدید من است
که تازه یاد گرفتم
من جادوگری ایستاده ام
اما
دوزخی از نفارین تلخ من
هر شب
توی کوچه ها راه میروند
 
 
    
   [+] --------------------------------- 
   
   
   [0]
  
  [+] --------------------------------- 
   
   
   [0]