برای رفتنت
لامپای زیبای گردسوز خریدم
برای روی تیر
برای روشن بودن مناظر
شناخته بودن صورت مرد افتاده درسن
برای نامدار شدنی آهسته
از همانها که
آرام آرام
در سکوت جامعه ی ادبا اتفاق میافتد
مثل دقمرگی غلام
رفتن سگها
و آرامش روستا
با خیل پیرمردهایی که
بدون این که بدانند
پیپ چیست
پیپ میکشند
برای رفتنت
لامپای زیبای گردسوز خریدم
برای روی تیر
اما کسی
از تاریکی
این سو نیامد
[+] --------------------------------- 
[0]