Persian based weblog dedicated to literature and cultural interests author prefers to be called as Ali Chelcheleh if you are not inranian try my ENGLISH SITE 

 
  صدای بال چلچله ها ابرا رو برونه یه روزی
 

 
 
 

انگشتهاش شبیه فرشته بود
چشم هاش شبیه فرشته بود
و وقتی که می خندید
قلپ قلپ
 شادمانی از کناره‌های جهان می جوشید
بدون سایه
-چون فرشته بود-
از مقابل آفتاب رد می‌شد
و بدون کدورت
-چون فرشته بود-
نور از میانه ی او
روی ترنج های ارغوانی می تابید
فکر کرد
به رخوت انگشت
طمانینه کرد
و یک ستون نور سفید بر موسی تابید
دست‌های لرزان موسی به عصا چنگ زد

- الان می پرسه
همین الان می‌پرسه
ماذا به یدک موسی؟
من می‌گم تکه چوب ه
برا پرورش گوسفند
برا دام های چاق
بعد می‌گه بندازش
خودم تو کتابا دیدم
می‌گه بنداز
می گه عصاتو
کفشاتو بنداز
بی پیرهن بیا
بپر
به فرشته ملحق شو

فکر کرد
به رخوت انگشت
طمانینه کرد

- ببین موسی
گفته بودم بت
فکر کرده بودم
از همون اول
قرارمون نبود عصا رو بندازی
تو همین وضعیت لیمبو
فعلن
تا ابد
سلیمون باش

تاریک بود
شب رسیده بود
و خیال گذشتن نداشت



 

   
 
  Susan Meiselas / Magnum Photos 
 

USA. Tunbridge, Vermont. 1975, Carnival Strippers

 
 

  Goolabi , Roozmashgh(Peyman) , Deep-hole , Sepia , Forb. Apple , Vaghti Digar , Pejman , Ahood , Bahar , Banafshe , Halghaviz , Hezartou , Last Jesus , Ladan , Costs , Tireh , Goosbandane , Tabassom , Aroosak1382 ,   Shahrehichkas

 
        Zirshalvari
        Welbog 
 
       Bi Pelaki (Me & Shahram)
 

   SHAHRAM