و اون
لاغربود
و استخوان ترقوه ش
از کناره های کاپ گلستان پیدا بود
و اون
همان واقعیش
همان چشم گنده ی تنهاش
همان که از جوارحهاش
شراب قرمز میجست
حباب خسته دار
ورجه دار
-دم درشت هاش داشت
هاش
دست داشت هاش
بوسه های تلخ دارهاش
فاک
بوسه های تلخ دارهاش
دور شمع گرد دارهاش -
پرنده ای برنده
خیس
خسته بر زمین راهرو شتک می زد
[+] --------------------------------- 
[0]