و تنش از من خواهش کرد
از طریق دستهاش
و عطار نیشابوری
در جوارحاش جاری شد
زیباتر شد
مثل بایزید
و بی غصه شد
مثل بایزید
من شد
مثل بایزید
و پر شد از کلمات
مثل من
و مثل اشک
حرف ها
از توپ های کوچکی
در کنار چشمهاش
- سفید طور
حدود دو میل قطر
شور مزه و غمگین
مثل اکثر جوارح اش
-- فاک چرا در تمام جوارح اش نمک هست؟
چرا من
تشنه ام بدو اینگونه؟ --
و تا زبانم رسید
جوارحش
صورتی رنگ و
شور و
زیبا بود -
ولی اما حالا
بایزید به بعد
چشمهاش
دیگر
مشکل او بود
[+] --------------------------------- 
[0]