نوشتن از زلیخا آسان نیست
زلیخا زنی خسته است
عاشق لباس های بسیار گشاد
و گشاده روی
و دهن گشاد
و دوست دارد
اسمش را
بر تمام دیوارها بنویسد
در تمام دیوان ها
و در تمام افواه دیوانه
پلاسمای لغزانی از کلمات
احاطه اش کند
و جان یوسف را
بگیرد هی
با نگاه اندوهدار لیزریش
نوشتن از کوناش ممنوع است
باید ادب شود ادم
نباید از شورت کوچک زلیخا بنویسد
از ران لاغرش
و از مچ که
دستهاش
مثل یاس هاست
باید ادم
فی لا سفی بداند
روان درمانگر باشد
ناتیو مطلق باشد
در زبان خارجی
یوسف جان
اگر من نظامی هستم
زلیخا را
بسیار
دشوار خواهم کرد
و تو را در بیابان خواهم کشت
و دوباره خواهم کشت
و دوباره باز هم
خواهم کشت
هر چقدر که حتی
شبیه من باشی
[+] --------------------------------- 
[0]