و من
مثل دختری شر مگین و گرم
توی انبار سردی در زمستان
توی تاریکی
جانم را
گشودم از هم
و ماهیچه های خون چکانم را
گشودم از هم
و فریاد زدم از جان
نبی
نبی جان
نبی کم صحبت
بیا
این
قلبم
جانم
تمام چیزهای پنهانام
بیا
بیا و در من
نفس زنان بپیچ
من
ندیده ام تو را در شب
هیچ کسی در شب
هیچ کجای هیچ کسی را
ندیده است
بیا
بگیر
ببر
برو
من
از صدای پچ پچ مردم نمی ترسم
[+] --------------------------------- 
[0]