Vengar
وانگار گله ای از گرگ است
که از زخم دندان هم
در هم
ناله می کنند
وانگار
ردیف خسته ای از گرگ های در طوفان در اوست
برف می بارد
و هیچ چیز دنیا
حتی آتش
به قدر کافی
گرمای کافی ندارد
وانگار جنگلی است
با گرگهای قرمز
در لای شاخه هاش
انگار من
پرنده ای
عصا زنان توی کوره راه ها هستم
هیچ چیز در مردن زیبا نیست
هیچ چیز آهسته آهسته مردن زیبا نیست
[+] --------------------------------- 
[0]