می گوید
"هان"
و می گوید
"البته"
دستهاش را
پاک می کند از خون
دستکش های صورتیش را
چلپ چلپ
در می آورد
و پیش بند زیبای سبزش را
باز می کند
ساطورش را
کنار می گذارد
و می گوید
"این آپ آخری
بریک ساده ای نبود
و جدا کردن صورت از جنازه
وقت می گیرد
بریدن حلقوم
در آوردن قلب از سینه
پذیرش ساکت غیغ
و گوش دادن به
صدای چک چک خون از
گوشه های میز..."
دستهاش را
پاک می کند از خون
نگاه می کند
به آبشاری از مورچه های حرف
که با مرارت و اما
قطعه های من را
تکرار می کنند
[+] --------------------------------- 
[0]