گریبانی از من دریده
که گرگهان
ازعابرین بدون آتش درند
ملتذذ
گریبانی از من دریده و
ورید بی خون من را
گشوده ای
و پاس داشته ای
نگاه کرده ای
که خون
قلپ قلپ رفته باشه توی برف در
و خیره
نگاه کرده ای به چشمهام
که مثل ستاره های بی اقبال
خاموش می شوند
به خون گفته ای برو
و گفته ای برو به خون
و خون
که روی برف
پرشکوه
ضرب در
ایستاده بود
- همینجا
مرا به برف ها کشانده
کشته است
[+] --------------------------------- 
[0]