گرگ هم
نحیف
از میان برف ها
می آید
لرزش ات را شنیده
از تفنگ تخمی ات نترسیده
درباره ی شکست های عشقی ات می داند
راجع به آقای اسمیت
طلب های آقای اسمیت از تو
و درباره ی گلوله ات
توی صورت اسمیت
و راجع به گریه های ملانی می داند
می داند الان
تمام ایالت
دنبال زنده یا مرده ات می گردد
و از رسوخ یخ
لای انگشت هات با خبر است
می داند چه خورده ای
کجا رفته ای
در کدام مهمانخانه
یا عزب خانه
که را در آغوش گرفته ای؟
می داند که
عابر خوبی بودی یا نه؟
گرگ
با دریدن گلو
از خون و فواره های آدم
بیچاره های آدم را می فهمد
[+] --------------------------------- 
[0]