شنل ترمزی
و شنل
بلغ نایی بود
راس دندان گرگ ها
و شنل
تلخ دردنایی بود
ویژهدار تاریکی جنگل
و شنل تنها
بهانه ی سرخ رنگی بود
برای نفهمیدن
شکنج بی تفاوت هیزم
اشلیک تلخ گلوله
کا
شِتِ کیر و کارد
تو شکمبه ی خونین
و شنل تنها
داستان مادر بزرگ خورده بود
دمر
و گریه کنان روی بالشت های سپید
و شنل
تلخی دامنه داری از قرمز بود
گره شده بر گلو
دونده در
میان دشت در
عرق ریزان بر
و شنل تنها
داستان شکارچی سبیل داری بود
که بر داستان تلخ مرگ ها و گرگ ها و دختر ها
سلطنت می کرد
[+] --------------------------------- 
[0]