از میان من و شراب
خودت را بیاویز
ترانه ای از دُر تَر
آبی
چون تو
میان سیاه و سرخ
عمیقن فرانسه است
تو انگار خورشید قرمزی خواهی بود
میان کوه های سفید_کله و
آسمانی آبی
که سرمای بی نوای سینه هاش
افکار مردهای هر جایی را
پریشان می سازد
بیا مرا هم جایی بگذار
یا لااقل یکی
از تمام سینه هات را به من بده تا
بی جا نباشم
[+] --------------------------------- 
[0]