Persian based weblog dedicated to literature and cultural interests author prefers to be called as Ali Chelcheleh if you are not inranian try my ENGLISH SITE 

 
  صدای بال چلچله ها ابرا رو برونه یه روزی
 

 
 
 
دارم درباره ی مردن فکر می کنم. احساس دردناکی است که آدم می بیند هر چه پیرتر می شود حسش نسبت به مردن تغییر می کند. بچگی آدم درباره ی مردن احساس سختی ندارد چون اگر مردن ته زندگی باشد آدم توی بچگی چندان به زندگی عادت نکرده. چندان هم از تمام شدنش دلش نمی گیرد. ولی هر چه پیر می شود آدم احساسش عوض می شود به زندگی خو می گیرد تنش مدام میخورد به تن زندگی هر چه اذیت می کند زندگی آدم عادت می کند بشش خوشگلش می کند خودش را می تراشد برای زندگی زندگی دیگر می شود می شود مثل زن آدم. آدم به صدای تق تقش به خط نرم تنش به بویش توی خانه عادت می کند
و بعد هر چه پیرتر می شود سخت تر می شود مردن

 

   
 
  Susan Meiselas / Magnum Photos 
 

USA. Tunbridge, Vermont. 1975, Carnival Strippers

 
 

  Goolabi , Roozmashgh(Peyman) , Deep-hole , Sepia , Forb. Apple , Vaghti Digar , Pejman , Ahood , Bahar , Banafshe , Halghaviz , Hezartou , Last Jesus , Ladan , Costs , Tireh , Goosbandane , Tabassom , Aroosak1382 ,   Shahrehichkas

 
        Zirshalvari
        Welbog 
 
       Bi Pelaki (Me & Shahram)
 

   SHAHRAM