اذ ان
آقای محمدرضا دیگر
برای من
ربنا نمی خواند
و خدا دیگر
تمام گناه های من را نمی بخشد
زیر چشمهای سیاهم را
نگاه لرزانم را
صدای لرزانم را
تو تلفن
و شماره تلفنم را
روی کاغذ با خط آبی
نمی بخشد
و عکسهای لختیم را
نمی بخشد
دیگر
توی عاشورا
 اشکهام زینبی  نخواهد شد
و دیگر کسی
زنجیر به من کرایه نخواهد داد
کتل ها مال امیدوار های هیکلیست
علم ها
مال امیدهای هیکلی تر است
من تنها
دستهای لرزانم را دارم
و دوستهای دخترم مدام
عجیب و  پیر می شوند 
    
   [+] --------------------------------- 
   
   
   [0]
  
  [+] --------------------------------- 
   
   
   [0]