این برق رفتگی کذایی باعث شد بنشینم و کتاب مرشد و مارگاریتا را بخوانم. نمی خواهم درباره ی حرفهای آدمهای با کلاس راجع به کتاب بدانم. در یک کلمه خواندن کتاب بسیار مفرح و لذت بخش بود و مدام می شد در این جشن زیبای شخصیتهای رنگارنگ قیافه های آشنا ببینم. خودم را ببینم و چیزهای دیگر. نگاه بولگاکف به اسطوره بسیار تحسین برانگیز بود. بسیار این روند شهری سازی اسطوره را می پسندم بدون توجه به اینکه هدف اصلی نویسنده از نوشتن کتاب چه بود. بسیار خوشوقتم که جهانش به سلامت به حوزه ی انسانی بازگشت و آدمها همه به آرامش رسیدند
شخصیت های رنگارنگ در عین عجیب بودن به صورت پاترانه ای عادی شدند مردک اسطوره های خودش را ساخت با نیمه خدایان و مینی خدایان و سوپر خدایان خودش و از این واقعیت که می تواند لذت ببخشد لذت برد. تمام داستانهای دیگر را هم به خواننده واگذاشت که هی با خودش بگوید این من بودم نه همین دیگر من بودم...
[+] --------------------------------- 
[0]