آمین
مرد تو
بیرون دایره های غمگین دیگران
زیر ابر کوچک شخصیش
ایستاده است
- شعر همینطور اتفاق افتاده
با اشاره به من
که علیرغم زانوی لرزانم
و ستون بلند آتشم
یخچال خانه ات هستم
تا اگر خانه آتش گرفت-
مرد تو
بیرونت از تمام دایره هاست
- چرا هر دفعه می گویم من
فورن یاد تو می افتم؟ -
مرد تو
بیرون از تمام دایره هاست
می نشیند روی کوه خودش
بیچاره های دنیا را
نگاه می کند
با زغالهای کوچک خونی
- سرت را بزار روی شانه اش
الان آماده است
غم شانه را
مثل کیک
خودت که بهتر می دانی -
مرد تو
از دایره ی روی کله اش هراسان است
از صلیبی که
به گردنش آویخته
و از عزایم بعد رفتن گاو
- نگرانش نباش
مرد تو بیرون از تمام دایره هاست
و کله ات را
روی شانه اش دارد -
آمین
[+] --------------------------------- 
[0]