کله ام
پر از سوسکهای ریز درختی است
مورچه های هر روز یکیشان رفته
خوابیده ام
ملافه ام را کشیدم
و برگ می آید
بالای ابروهام
مثل باد می آید
و با هر دو جغدهاش
نگام می کند
سنجابهام ولوله می افتند
گرگهای صدای لوله بخاری
- هوا هم سرد است
و این بخار روی آب
و این بوی نای جنگل
جیغ و ولوله ی پرنده
و های ماهی
درخت مال من است
کنار من خوابیده
بزرگ نشدم هنوز
حق دست زدن ندارم
تمام این چیزها را
پیچک نادان می گوید
[+] --------------------------------- 
[0]