Persian based weblog dedicated to literature and cultural interests author prefers to be called as Ali Chelcheleh if you are not inranian try my ENGLISH SITE 

 
  صدای بال چلچله ها ابرا رو برونه یه روزی
 

 
 
 
روی مبل نشسته بود و فکر می کرد لابد و توی حالتی بود که نباید دست زد بش داشت با یکی حرف می زد راجع به چیز بیخودی راجع به آهنگی چیزی فکر کنم و پاهاش توی جوراب می جنبید. نمی دانم یعنی می دانم ولی نمی فهمم این چه روزی است که تویش افتادم احساس می کردم الان باید بروم پایش را و به بوی جورابهاش احتیاج داشتم. عین خیالش نبود حواسش به من بود می فهمید چی دارد توی جانم می لرزد ولی حواسش به من نبود. من توی کار جوراب خاکستری بودم. توی کار شیارهای موازی باریک و خط زرد روی ساقهاش توی کار انگشتهای زنده بودم. به فکر جنبیدن چیزهای کوچک توی جورابش. نمی شد دست زد
بش. عصبانی تر می شد. همیشه قانون دنیا این است.

 

   
 
  Susan Meiselas / Magnum Photos 
 

USA. Tunbridge, Vermont. 1975, Carnival Strippers

 
 

  Goolabi , Roozmashgh(Peyman) , Deep-hole , Sepia , Forb. Apple , Vaghti Digar , Pejman , Ahood , Bahar , Banafshe , Halghaviz , Hezartou , Last Jesus , Ladan , Costs , Tireh , Goosbandane , Tabassom , Aroosak1382 ,   Shahrehichkas

 
        Zirshalvari
        Welbog 
 
       Bi Pelaki (Me & Shahram)
 

   SHAHRAM