Persian based weblog dedicated to literature and cultural interests author prefers to be called as Ali Chelcheleh if you are not inranian try my ENGLISH SITE 

 
  صدای بال چلچله ها ابرا رو برونه یه روزی
 

 
 
 
من مثل سگ از اتفاقات یکی دو سال آینده می ترسم. من همیشه عادت داشتم به اینکه یعنی جدیدن لااقل عادت کردم به اینکه خیالم از آدمهای اطرافم راحت باشد از کارم از اینکه آدم مفیدی باشم و اینها همیشه با خودم گفتم که اگر بار تمام زندگی مان روی شانه های توست من لااقل دارم یک آب باریکه ای در می آورم می فهمم که این اصلن مهم نیست ولی به هر حال برای من یک قوت قلبی است یکجوری آرامم می کند وقتهایی که دارند زیاد می شوند و من کارهایی را که باید نمی توانم. حالا اوضاع اینطوری می شود که همه چیز زندگیمان می افتد گردن تو. می فهمم قرار است کار پیدا کنم و اینها یا بروم دانشگاه و هر چه ولی حق بده به من گاهی شبها کابوس ببینم. مثل تو که خواب می بینی من کس دیگری را ناز کرده ام حق بده به من که خواب ببینم و توی کابوسم پول نداشته باشیم و تو از کار آمده باشی خسته و من توی خانه مانده باشم. دلت بگیرد بروی حمام گریه کنی نه اینکه روی شانه ام

وقتهایی که می ترسم هم می نویسم. حالم بهتر است الان

 

   
 
  Susan Meiselas / Magnum Photos 
 

USA. Tunbridge, Vermont. 1975, Carnival Strippers

 
 

  Goolabi , Roozmashgh(Peyman) , Deep-hole , Sepia , Forb. Apple , Vaghti Digar , Pejman , Ahood , Bahar , Banafshe , Halghaviz , Hezartou , Last Jesus , Ladan , Costs , Tireh , Goosbandane , Tabassom , Aroosak1382 ,   Shahrehichkas

 
        Zirshalvari
        Welbog 
 
       Bi Pelaki (Me & Shahram)
 

   SHAHRAM