تق تق
عین باران
اتفاقهای دنیا
روی کاپوتم
و لکه های شاد
روی شیشه سر می خورد
خیسی مفرطی در من بود
باد را احساس می کردم
ضدای ماشینها
برف پاک کنی من را
به سمت روز هول داد
یک لحظه ای فهمیدم
وقتی که سر خوردم
یکی دیگر
پشت فرمان بود
تو داشتی
یکی دیگر
خودم بودم
که پشت فرمان بود
خودم بودم
مثل قطره های شاد
اتفاقهای طبیعی
تق
تق
توی شیشه می خوردم
[+] --------------------------------- 
[0]