چسبیده ام
به روزهای تیزی
که استخوانم را
چسبیده ام به
بیچارگیهایم
داستان تیغ پخ پخ
آسمانی و معلوم
جمله های سرد
جوجه مرد
دمب عقرب کج
و قبر
گرفته با
غریبان من را
از پشت
با هراس من
به دکمه هام
که پت پت
پاره می شوند
و برق و باد فراوان
و بارانی کهنه
مرد غمگین
تلو خوران تو
پت و پهن دشتی
که آخرش
باران است 
    
   [+] --------------------------------- 
   
   
   [0]
  
  [+] --------------------------------- 
   
   
   [0]