Persian based weblog dedicated to literature and cultural interests author prefers to be called as Ali Chelcheleh if you are not inranian try my ENGLISH SITE 

 
  صدای بال چلچله ها ابرا رو برونه یه روزی
 

 
 
 
بهار من را یاد خسرو می اندازد. نه به خاطر اینکه نزدیک بهار پرت شد به خاطر اینکه کلا بهار من را یاد خسرو می اندازد و رنگ سبز و غیر از آن چه؟ آدمی بوده و مرده است و اسمش هم شبیه پادشاه بوده و حالا بگیر که دستهایش مال فرهاد بوده و مثل فرهاد و مجنون و اینها دیوانه بوده. حال بگیر شبیه بهار هم بوده است و عشق جایی به اسم فربدون کنار هم بوده است و آخرین باری که دویده خیلی قبل از آخرین باری که نفس کشیده بوده است و نفس هم کم کشیده بوده است. کمتر از الباقی آدمها. چه دلیلی دارد آدم به این چیزها فکر کند و اینها؟ چرا من دوباره هی غصه ام می گیرد و دلم هوایش را می کند و توی سنگهای دلم گل سنگ می زند به خاطر هر بادی وزیده نوزیده؟ راستی بهار چرا من را یاد خسرو می اندازد؟

 

   
 
  Susan Meiselas / Magnum Photos 
 

USA. Tunbridge, Vermont. 1975, Carnival Strippers

 
 

  Goolabi , Roozmashgh(Peyman) , Deep-hole , Sepia , Forb. Apple , Vaghti Digar , Pejman , Ahood , Bahar , Banafshe , Halghaviz , Hezartou , Last Jesus , Ladan , Costs , Tireh , Goosbandane , Tabassom , Aroosak1382 ,   Shahrehichkas

 
        Zirshalvari
        Welbog 
 
       Bi Pelaki (Me & Shahram)
 

   SHAHRAM