Persian based weblog dedicated to literature and cultural interests author prefers to be called as Ali Chelcheleh if you are not inranian try my ENGLISH SITE 

 
  صدای بال چلچله ها ابرا رو برونه یه روزی
 

 
 
 
پلاک یک

هزار و پانصد و پنجاه و هفت خاطره دارم و یک خاطره از شانگهای قی الواقع . من فهمیدم می شود توی چیزهای کوچک دنیا بزرگها را دید. شانگهای را دیدم. شانگهای همان مهره آخر گردنبندیه که برات خریدم از شانگهای. می بینی ؟ می رن توی هم. همه چیز دنیا همینطور است. یک نقطه اش آدم را می رساند به یک دنیایی و همه دنیایش دوباره در یک نقطه سفید کوچک جمع می شود. همه دنیا همینطوری است. همه جایش نوشته این خط را بگیر و بیا و دور دیوارها یک خط کشیده اند و آدم مثل سگ می افتد دنبالش. و به هیچ جا نمی رسد. مثل من که به بوی سینه های تو می دوم مثل سگ و زنها مثل گربه از لای پایم رد می شوند. و از شانگهای یک چیز ارغوانی براق می خرم برایت با فکر اینکه این مهره آخرش می افتد لای سینه ات همانجا که یک نقطه سفیدی است که دنیای من می رود تویش فرو و از لای پای یکی در می آید یا از میان دو تا لمبر یکی دیگر. دنیا همین است همه چیز اتفاق می افتد تویش و برای خیلی هایش آدم نیست و کی می تواند بگوید وقتی نیست آن چیز برای چه اتفاق می افتد. اینهمه بار که هیچ کس نیست و مانتویت را در می آوری انگار نیست انگار نبوده و آن دکمه آخر یک دفعه دنیا جمع می شود توی آن دکمه آخر و بعد آن دکمه آخر بزرگ می شود آنقدر که توی سوراخ جای نخش شانگهای با تمام برجهایش و آن بزرگه که تام کروز از آن پریده و همه جا می شوند و آن یک دکمه برای الباقی دنیا نعره می زند. و دنیا پشت و رو می شود و آنورش یک باغ هست با یک بچه و یک دختری که مدام به آدم تعظیم می کند وخیلی قشنگتر از توست و چاک دامنش آنقدر بالاست که گاهی بند شورت قرمز اسلیپش پیداست. و فکر می کند من هم مثل مارک و هی به من و من هی به خودم می گویم او هم مثل مارک و همه تعظیم می کنند. و لبخند می زنند. و دنیا می رود توی لبخندشان توی لبخند لبخندشان که نه. توی چاله صورتشان و باز پشت و رو می شود به رودخانه ای که توی آن یک کشتی است که به هیچ جا نمی رود و هیچ باری نمی برد و توی همان کشتی نزدیک سکان میخ مهمی نشسته است و دامن دختری را به انتظار نشسته که باید پاره کند و قرت و دنیای پشت و رو شونده کاش یک روزی با صدای مبهم قرت پایان بیاید نه مثل این کلیدهای احمق روشن و خاموش که هر دفعه بعد از خاموش دوباره روشن می کنی دنیا را احمق؟ بگذار من این حرف آخرم را هم هان؟ .سینه هایش قشنگ است و این مهره آخر که یک گل رز براق ارغوانی است بین سینه هایش می ماند. و ثابت می کند که بلور بی بو نیست

 

   
 
  Susan Meiselas / Magnum Photos 
 

USA. Tunbridge, Vermont. 1975, Carnival Strippers

 
 

  Goolabi , Roozmashgh(Peyman) , Deep-hole , Sepia , Forb. Apple , Vaghti Digar , Pejman , Ahood , Bahar , Banafshe , Halghaviz , Hezartou , Last Jesus , Ladan , Costs , Tireh , Goosbandane , Tabassom , Aroosak1382 ,   Shahrehichkas

 
        Zirshalvari
        Welbog 
 
       Bi Pelaki (Me & Shahram)
 

   SHAHRAM