Persian based weblog dedicated to literature and cultural interests author prefers to be called as Ali Chelcheleh if you are not inranian try my ENGLISH SITE 

 
  صدای بال چلچله ها ابرا رو برونه یه روزی
 

 
 
 
من XMEN را دوست دارم. این اصلا خجالتی ندارد. همه عمرم فکر می کرده ام که آدمهای شبیه من یکجورهایی Mutant اند. نه اینکه احساس خیلی خدا بودن بکنم. یکجورهایی احساس می کنم که همین که آدم به خاطر چیزهای خیلی ساده با مردم فرق داشته باشد. باعث می شود هیچ وقت نتواند آن جوری که لازم است به آدمها نزدیک شود. آدم همه اش خودش را یک چیز دیگر می داند. وقتی آدم کاری که دیگران نمی توانند اکثرا انجام دهند را انجام می دهد. و طبعا یکسری از کارهایی که اکثر مردم به راحتی انجام می دهند را ناتوان است. یکجور عجیبی آسیب پذیر می شود و تنها. و خودش مثل Mutant ها بین درمان شدن یا جنگیدن و یا همزیستی درمانده می شود. بین آدمهای شبیه خودم که احتمالا خیلی به درد نخور تر از بقیه آدمها هستیم هم Xavier را می بینم هم Hank را و هم Magneto. بعضی ها هم مثل من و Rouge فقط دنبال درمانیم که هیچ وقت به دست نمی آید. ماجراهای ما را توی قسمت بعدی می بینید ما هنوز درمان نشده ایم. می بینید...

 

   
 
  Susan Meiselas / Magnum Photos 
 

USA. Tunbridge, Vermont. 1975, Carnival Strippers

 
 

  Goolabi , Roozmashgh(Peyman) , Deep-hole , Sepia , Forb. Apple , Vaghti Digar , Pejman , Ahood , Bahar , Banafshe , Halghaviz , Hezartou , Last Jesus , Ladan , Costs , Tireh , Goosbandane , Tabassom , Aroosak1382 ,   Shahrehichkas

 
        Zirshalvari
        Welbog 
 
       Bi Pelaki (Me & Shahram)
 

   SHAHRAM