Persian based weblog dedicated to literature and cultural interests author prefers to be called as Ali Chelcheleh if you are not inranian try my ENGLISH SITE 

 
  صدای بال چلچله ها ابرا رو برونه یه روزی
 

 
 
 
" سر سه سوت..."

همه وختي ديدنش که اينوميگه خنديدن. نه اينکه مدسيا اهل اينکارا نباشه ، نه قبلا زياد ديده بودن که روي مردمو زمين ننداخته بود به حرف هميشه اش ، کم نياورده بود ولي حرف گنده دهن لاته، کشتن اين و اون چي ميگن؟ متلک سر خيابونه هميشه اشونه که اينو مي کشم اونو. مگه بار پيشش به برادر اسماعيل که جاش اومده بود سر خط همينو گفت، چيزي شد مگه؟ رفيقن الان هزار سال. ولي به حيدري که گفت همه خنديدنا ولي يه جوري گفت من ترسيدم، بگي نگي جازدم و اينا. گفتم مدآقا بيخيال پليسه حالتو ميگيره ...
بدکرد، حيدريم بد کرد که اونجور گفت که خفيفش کرد پيش خطيا ، خطي جماعت سرش به کار خودش بوده اگه نه ميرفت پي کار ديگه، آدم نوبته سر حرفش هس بعدشم آدم يه چن سالي که راهش يکي بود با بندگون ديگه خدا ، خلقشم يکي ميشه ، حرفشم آبرودار ميشه . خوب حيدري جريمه نميکرد که نميکرد، پولشو ميگرفت نفري ده تومن پولشو ميداديم ، رفيقمون نبود ، راهنمايي که رفيق خطي نميشه ميشه ؟ حوصله اش گاهي سر ميرفت حرفي ميزد جوابشو داديم با رضا اينا شنيدم گاهي ميگشت ميگردوندنش پولشم همش رضا براش ميبرد از دست کس ديگه نميگرفت. ميگفت حفاظت همش ميگفت حفاظت ما که نديديم ميگفت بدمصبا همه جا هستن بگيرنت کارت تمومه ميگفت بد ميزنن. ميزنن ميزنن تا همه رو بگي بعد دوباره ميزنن تا همه ديگه ام بگي ...
سر دخترک ممد بيخود قاطي کرد کسي نبود پنج تومن آخرش ده تومن بالاها . گفت دور اين يکي رو خيط بکشيد رفيقمه و از اين حرفا بچه ها اذيتش ميکردن گاهي نه زياد جوشي بود آخه جنبه نداشت صدا ميکردنش گاهي " مدسيا رفيق همشهريت اومد" همشهري که نبو دن دخترک بلوچ بود سياي سيا ، مدسيا ميخنديد، حالي داشت ...
حیدری چي بهش گفت ؟ يادت هس ؟ گفت با کي ديدتش ؟ اداشو در آورد يه جور بدي گفت " اينجورم نکن دردم مي آد" يه همچين چيزي که يهو ممد قاطي کرد ، بچگي کرد پريد به حيدري، اونم نه گذاشت نه ورداشت هر چي دهن داشت گذاشت کف دستش خرت همو چسبيدن چاک دهن که نداره راهنمايي جماعت نه که با همه جوري آدم چرخيده ؟ چرت و پرت گفت بچه هام نامردي کردن نيومدن دور حيدري رو بگيرن بد شد، من کشيدمش کنار اول دفعه اونجا بود که گفت در گوشم " نفله اش ميکنم سه سوت "
خداحافظي زد و رفت که شبش گفتن حيدري رو جنازه کردن ...

 

   
 
  Susan Meiselas / Magnum Photos 
 

USA. Tunbridge, Vermont. 1975, Carnival Strippers

 
 

  Goolabi , Roozmashgh(Peyman) , Deep-hole , Sepia , Forb. Apple , Vaghti Digar , Pejman , Ahood , Bahar , Banafshe , Halghaviz , Hezartou , Last Jesus , Ladan , Costs , Tireh , Goosbandane , Tabassom , Aroosak1382 ,   Shahrehichkas

 
        Zirshalvari
        Welbog 
 
       Bi Pelaki (Me & Shahram)
 

   SHAHRAM