علی بیا و آدم شو
شعری بگو درباره طبیعت
که توش دختر نداشته باشد
و هیچکس فکر مرگ نیفتد از آن در نوروز
یک شعری
که مردم خوشجال دست به دست کنند
و کسی نرود از فالوورهات
علی بیا و آدم شو
مردم صدات میکنند توی پارتی
و برات بوس و عکس کون میفرستند
علی بیا
بیا و در قالب شعری
آدم شو
و در ته شعرت
از خدا تشکر کن
و وانمود کن تحت تاثیری
[+] --------------------------------- 
[0]
مرگ عین اسکلها مرا انتخاب نکرده
ولی در تمام اثاث خاک کمی مرگ است
و بریک آپ نامفهومی پشت پلکهای زنها مانده
پشت میزها
در کنار تمام ناهارهای ماهی مرگ است
- توی کنسروهای سرد تن -
یادداشتهای مردمی که مرده هم
مرگ است
عکسهای مادربزرگها که گیسو را
ول میدهند توی عکسها
و عکس کودکی از ما را
توی دست میگیرند
که حالا مرده
یا نمرده ولی رفته است جای دوری
که هرگز
از دور بودن دست برنمیدارد
اطوارهای مردهی تو هم توی عکسها ست
غمهای کوچکت که
سطحی و سبک و واقعی بودند
نگاه مسخ هم آنجا ست
- شت باور نمیکنم که این عکسها من ام
چرا چشمهای من وقت لب گرفتن اینجوری ست؟-
مردهها مرا رنج میدهند
و کثافت مرگ
اصرار میکند
تا نیامده
از ما
دور تر باشد
[+] --------------------------------- 
[0]
ننوشتن
نوع کثیفی
از نوشتن است
آسوده نمیکند
رنج میدهد
و مثل یک
بغض کثیف
هق هق
هق هق
میکند آدم را...
[+] --------------------------------- 
[0]
باید اسم تو را امشب بگذارم
تو خاص نیستی
سردترین حتی
ولی دیگر هیچ شبی
مثل امشب نخواهد شد
- ولم کن
ولم کن بوعلی
تمام ما شعرا هم
از رودخانه میگذریم
و بله
و بله
هیچ رودخانه ای مثل رودخانههای پیش نخواهد شد
[+] --------------------------------- 
[0]
باید اسم افسردگی را سل بگذارم
در آنصورت میشود
از افسرده بودن
شبیه رمانتیسیستهای قرن فلان
سرفه کرد
و بین سینههای معشوقهای افتاد
بعد روح شد
و منتظر نگاه کرد
"تاریخ اما تاریخ"
چطور از میان دستههای طلایی حرفهای مردم
در مزارع گذشته است
[+] --------------------------------- 
[0]
گم شدهام از دنیا
و جهان کثافت دارد
بیرون من
اتفاق میافتد
پلکهای سیمدارش آزار میدهد
و نگاه کیریش
- نه
من دیگر
آزاد نیستم
نه
من هرگز آزاد نبودهام
رها کنید مرا
کلمات خوانده شده
رها کنید مرا
حرفهای خارجکی -
اتفاقی بوده در من
که همیشه نزدیک نبودن بود
من
دارم
از حضور تن خودم
میان شعرهام رنج میکشم
از حضور مرگ در کنار جنازه
و از خود حضور
که برادر مرگ است
و مرگ از گردن
جنازهاش را بغل گرفته
و داد میزند
- داداچ...!
- داداچ....!
آه من
هر چه هم
شده باشم هم
"حرام شدهام"
[+] --------------------------------- 
[0]
test
[+] --------------------------------- 
[0]
"از نگاه من، ادبیات به عنوان یک هنر مستلزم همان نگرش علوم بنیادی است. افراد ناآشنا ممکن است آن را غیرقابل درک بدانند. اما عمل اساسی یک ریاضیدان که در بهترین حالت، تنها هزار دانشمند همفکر آن را درک می کنند. ، می تواند تصویر جهان را کاملاً تغییر دهد."
اولگا اسلاونیکوا
[+] --------------------------------- 
[0]
https://www.instagram.com/p/C1_y9-Lt4O2/?igsh=MXR3em53ajU3NDYyMA==
linktr.ee/chel40e
#جنوبی #زن_بیوه #مرد_ماهیگیر #زبیده #باشو #ماهیگیر #مردان_ماهیگیر #صدف #نهنگ #مرد_قدبلند #بوی_مردانه #شوهر #دریا #شعر_سپید #شعر #علی_چلچله #شعرعاشقانه #شعر_کوتاه #شعرنو #شعرفارسی #شعر_نو #ادبیات
[+] --------------------------------- 
[0]
و به من فرصت داد
گفت
"وقت داری
کم کم
کم کم
مرگ را بپذیری
به خودت بگویی شت
بعد چشم توی چشم مرگ را نگاه کنی
مرگ را قبول کنی
رد کنی
براش اشک بریزی و فکر کنی
مردن عادلانه نیست
نرم نرمک
از سر شانه
لباس را دربیاوری
و بخوابی با مرگ
و ضمن لخت شدن حواست باشد که
ارزنی محبت اینجا نیست
این اگرچه بدون چک و کبودی
ولی
مردنت یک تجاور است"
چشمهام را نگاه کرد
گفت
"چه اشتیاق غریبی اینجا ست
حیف شد
نباید نباید بمیری
مقاومت کن
مقاومت کن
مقاومت کن"
مرگ مرد کثیفی ست
زبان لفاظش
و کیر بنفش رنگ بیتابش
شبیه روباه اند
[+] --------------------------------- 
[0]