Persian based weblog dedicated to literature and cultural interests author prefers to be called as Ali Chelcheleh if you are not inranian try my ENGLISH SITE 

 
  صدای بال چلچله ها ابرا رو برونه یه روزی
 

 
 
 
خبر داشته باش
دیشب که خوابیده بودیم
توی کردستان
- زود گریه می‌کند
زود گریه می‌افتد -
اسب آخر چرا؟
اسب چرا علی آقا؟
می‌گوید
هر کدام که بمیریم
اسم‌مان توی تاریخ می‌ماند نه؟
اسم تمام تمام‌مان؟
بعد آرام زمزمه می‌کند
باران قهوه‌ای بود
آگرین سیاه
هژار زرذ
رونا سفید
ئاواز قهوه‌ای
دلباز
آزاد
هیوا
دلیر
ژیان
بعد فکر می‌کند
به اسم فکر می‌کند
به اینکه اسم
اسب را زنده نگه می‌دارد
ولی
اسبهای بسته چرا؟
اسبهای بسته چرا علی آقا؟

 
می‌شه عاشق دریا موند
و هم‌زمون از دریا رفت

 
تمارین (جلیقه، مصر، طوطی، قول)

و شاعر به طوطی گفت
"جان پرند‌ه‌ی بابا
آمریکا
ارض موعود شاعران underground صلواتی ست
که پرشن نمی‌دانند
اگر روزی
تو هم
مثل پرنده‌های رادارگریز دیگر رفتی آمریکا

و اگر توی آمریکا
شاعری با موی شانه‌نکرده دبدی
که لطف سخن داشت
که رانندگی بلد نبود
شصت تیر نداشت
فرندز نداشت
فرمالیست بود

اگر روزی
توی تختخواب
- برات عجیب است ولی شاعران اکثراً
جای شاخه‌های درختان
روی تختخواب می‌نشینند -
اگر شاعری توی باستن
- شاعر خارجی بود
شاعر
به زبان انگلیش مسلط بود
و اسم اکثر شهرها
حتی بوستون را
خارجی می‌گفت -
اگر شاعری توی باستن
مصر به درد عمیق بودن بود
- عکسهای کون
دندان گرفتن پستان
طعم مادردرآر الکل
خواندن کتابهای تکراری
اتفاقات عادی دنیا که برا مولوی نمی‌افتاد -
به آنها
بگو من هم
چون شما
در قفس
شاعری خوابیده دارم
که مثل طوطی پرنده‌ است
دلش تنگ می‌شود
برا من
برا دنیا
و تحقیرشان کن
بگو پرواز
- و تاکید کن پرواز -
بگو پرواز
جلیقه نجات شاعرها
از تختخواب‌های سفت چرمی
و از سختی دنیا ست
به آنها بگو
شاعر من
- روی من
تاکید کن
خارجی باید بداند این زبان مادر پدر دار -
بگو او
میلی به هیچ چیز ندارد جز زنها
و‌ بپرس از آنها
چطور می‌شود
که شاعری
که طوطی
-یعنی من -
از دنیا
در قفس دارد
بدون دلیل‌های سکسی
دوست داشته باشد آدم را

 
ایلیاد ۳

تهران تا جهنم مسیر کوتاهی ست
هنوز ولی گاهی
تنگ می‌شود برا تهران
 
ایلیاد ۲

لطف کند خدا
ببرد جهنم ما را
و امر کند
به اعظم شیطان‌ها
تا من را
با اره‌های برقی
تکه تکه کنند
و خون بپاشد توی صورت تو
و تو
گریه کنی برام
و بعد
با اشکهای دردناک کیری تو
الباقی جهنم را
از کون بسوزاند
 
تمارین (برف، لاغر، مخزن، سبیل)
ایلیاد

"در بهشت ماه نمی‌تابد
در بهشت برف نمی‌بارد
و کلن این داف‌های لاغر کاکاژ
برای امثال ما کافی نیست"
راننده با سبیل‌های سوخته
و سفیدی عرق روی پیرهن
داشت از مقصدش به ما گرا می‌داد
درباره‌ی
یکی از امامها
شوخی زشتی کرد
- تمام مینی‌بوس خندیدیم
چقدر این گناهکارها
آدم بدی هستند -
به مجنون
گیر داده بود سر مخزن الاسرار
می‌گفت
دعا و کس‌شرات کار فرم
"ولی بدتر از فرهاد
یک بوس هم دخترک را نکردی"
و گفت عاشقی تازه آغاز می‌شود از بوس
بعد ما را نشان مردم داد

مست نبودیم
عاشق نبودیم
تو پیراهن پلنگی ساتن تن‌ت بود

و مرا
- مثل عن دماغ -
به سقف چسبانده بودی از بوس

 
تمارین (برف، لاغر، مخزن، سبیل)

"در بهشت ماه نمی‌تابد
برف نمی‌بارد
و کلن این داف‌های لاغر کاکاژ
برای امثال ما کافی نیست"
راننده با سبیل‌های سوخته
صورت آفتاب
و جای عرق روی پیرهن
داشت از مقصدش به ما گرا می‌داد
درباره‌ی
یکی از امامها
شوخی زشتی کرد
تمام مینی‌بوس خندیدیم

 
تمارین (برف، لاغر، مخزن، سبیل)

"در بهشت ماه نمی‌تابد
برف نمی‌بارد
و کلن این داف‌های لاغر کاکاژ
برای امثال ما کافی نیست"
راننده با سبیل‌های سوخته
صورت آفتاب
و جای عرق روی پیرهن
داشت از مقصدش به ما گرا می‌داد
درباره‌ی
یکی از امامها
شوخی زشتی کرد
تمام مینی‌بوس خندیدیم

 
تمارین (فیل، نخ، عامیانه، مینا)
آفریکانه

عامیانه‌اش اینکه
سرنوشت
نمی‌تواند همینطور که مردم می‌گویند
اینطور که دعا می‌کنند
ادامه بیابد
ساده‌اش اینکه روزها
مثل ردیف در غل و زنجیر پروانه
مثل حادثه‌ای کج
که دیفر می‌کند رویا را
آزار می‌دهد
مداوم خود را
و می‌ماند بر آزار
و اصرار می‌کند بر آزار
و خسته می‌کند از آزار
- و تنها تنوع روزها
همین تنوع کیری
در حرف‌های اضافه است -
عارفانه بگویم
فیل مرده
آرزوی دوش رودخانه را به گور خواهد برد
آرزوی صدای پرنده را به گور خواهد برد
آرزوی دیدن گور را به گور خواهد برد
و سرنوشت شیرشاه ارتباط تلخی با سم گاومیش‌ها دارد
ساده بگویم
کیرم توی دنیای شعری تازه
در مزامیر توی چنگال حرف‌های اضافه
- تصویر تازه نمانده
حتی
یکی دو تا کلمه ندارم به قصد خیرات و مبرات -
و این تنها
استخوانی از شعر است به روی زمینا
و این تنها هیکل چاق تفسیدی وال‌ای است
روی شن‌های کثافت ساحل
که صرف نمی‌شود
اسکار نمی‌گیرد
تنش می‌پوسد
پلک‌هاش زل
کنار می‌رود از مقابل چشم‌هاش
و چشم‌هاش تلخ
ذره ذره آب می‌شود توی اقیانوس
و هیچ کدام کجای سرنوشتش
برای مردم آینده
دفتر نمی‌شود

 

   
 
  Susan Meiselas / Magnum Photos 
 

USA. Tunbridge, Vermont. 1975, Carnival Strippers

 
 

  Goolabi , Roozmashgh(Peyman) , Deep-hole , Sepia , Forb. Apple , Vaghti Digar , Pejman , Ahood , Bahar , Banafshe , Halghaviz , Hezartou , Last Jesus , Ladan , Costs , Tireh , Goosbandane , Tabassom , Aroosak1382 ,   Shahrehichkas

 
        Zirshalvari
        Welbog 
 
       Bi Pelaki (Me & Shahram)
 

   SHAHRAM