چرا علی دیگر نمینویسد؟
جز همین دستهای شبیه نیلوفر مگر چیز دیگری ازش مانده؟
جز همین نی شتابناک تنها
که نیزهزار مردهای تنهایی است
که از دنیا گذشته اند
چرا علی دیگر
عینهو مدرنها
باکلاسها
متمدنها
چرا علی دیگر از جویبارهای خشک و دریای شنه نمینویسد
از شیرهای بسیار گشنه و آهوان یاغی
از بادهای نیامده و گلهای قاصدک؟
مگر این نیست
که اگر علی نباشد دنیا نیست
اگر آینه نباشد تنها نیست؟
چرا علی دیگر
دربارهی چیزهای واضح و مبرهن دنیا
نمینویسد؟
- علی خسته است
علی بسیار
زخمدار و بیمار است
شیر بیاثر بوده
سم کاری
علی احتمالن صبح فردا را نخواهد دید
هزار غروب نارنجی است
که علی احتمالن غروب دنیا را نخواهید
و از علی دیگر تنها
همین ادامه یافتن نیافتن
زیبا ست
[+] --------------------------------- 
[0]