Persian based weblog dedicated to literature and cultural interests author prefers to be called as Ali Chelcheleh if you are not inranian try my ENGLISH SITE 

 
  صدای بال چلچله ها ابرا رو برونه یه روزی
 

 
 
 
از این می‌ترسم از این مثل سگ می‌ترسم که یک روزی دیگر نتوانم بنویسم فکر می‌کنم خیلی هم طبیعی است که آدم از یک لحظه‌ای از زندگی نتواند دیگر...
البته می‌فهمم که بین زمان دیگر نمی‌توانم بنویسم تا زمان اصلن نفس نکشیدن‌م احتمالن زمان کوتاهی است. یک صدای ضبط شده هست از دوران پیری شهریار که پیرمرد ناله می‌کند "شعر می‌گم نمی‌تونم بنویسم" صبح‌ها که بیدار می‌شوم کلی داستان و شکل توی سرم هست ایده‌های جدید بعد یک مدتی دیگر حتی ایده‌ای برای درد دل کردن هم نیست. نمی‌شود از هم‌چنین دردی با کسی درد دل کرد چون در آن قسمت لذت نوشتن‌ش هم آدم تنها بوده. عادی شده برام چیزی بنویسم و خودم با خودم فکر کنم زیبا ست و هیچکس نفهمد. مثل اینکه کرم شب‌تابی همیشه حامل یک نوری بوده که فقط خودش می‌دیده و حالا وقتی که رو به خاموش شدن می‌رود درد اصلی کرم بودن‌ش این می‌شود که برای هیچکس مهم نیست. تمام شدن درد غیر قابل تحملی است ولی از آن سخت‌تر این است که در مجلس ترحیم خودت تنها باشی.

 

   
 
  Susan Meiselas / Magnum Photos 
 

USA. Tunbridge, Vermont. 1975, Carnival Strippers

 
 

  Goolabi , Roozmashgh(Peyman) , Deep-hole , Sepia , Forb. Apple , Vaghti Digar , Pejman , Ahood , Bahar , Banafshe , Halghaviz , Hezartou , Last Jesus , Ladan , Costs , Tireh , Goosbandane , Tabassom , Aroosak1382 ,   Shahrehichkas

 
        Zirshalvari
        Welbog 
 
       Bi Pelaki (Me & Shahram)
 

   SHAHRAM