مثل دختری
با جورابهای صورتیرنگ کوچک
که نام همسایه را
که اولش بچهی خوبی بوده را
فراموش کرده باشد
کمکم کمکم
چکه چکه من را
فراموش میکند
در لابهلای چیزهای زیباتر
- صفحهی سوم جایی
دخترک را صدا میزند کون
ارشاد اجازه نمیدهد که
نویسنده انقدر مزلف باشد
باید راهی برای اندام تحتانی کردن کون باشد
باید بشود به زبان دافهای لهستان رسید
اثر خلق کرد
فعلن البته این را نمینویسم
یک کتاب هست دربارهی اینکه اصلن فارسی نمیدانی
از نویسندهای لاغر که نمیدانی
برات میفرستم
نمیخوانی
ولی داشته باش خوب
چرت هم نگو
حرف بزن
قصه اما نگو
دربارهی چیزهای علمی نباشد
نق نزن
از من نپرس
حال من؟
همیشه بد ام
همیشه وقت ندارم
این گربه را ببین
خندهدار نیست
ولی خوب
از تو بهتر است
مثل دختری
با جورابهای صورتیرنگ کمرنگ
مثل فرشتهای
که معجزهاش
آرام در میان جهان محو شدن باشد
[+] --------------------------------- 
[0]